عنوان مقاله :
كاركرد اصل «نقش و زمينه» در تحليل «آي آدمها» اثر نيما يوشيچ
پديد آورندگان :
صادقي ، ليلا دانشگاه سوره
كليدواژه :
«آي آدمها» , شعرشناسي شناختي , نقش و زمينه , نيما يوشيج
چكيده فارسي :
نقش و زمينه يكي از ابزارهاي تحليلي متن در رويكرد شناختي است كه بنيانهاي روانشناختي دارد؛ به همين علت تحليل هر اثري با ابزارهاي شناختي بهگونهاي رابطهاي زيستي با هستي انسان خواهد داشت و بدين صورت، آثاري كه با رويكرد شعرشناسي شناختي نقد و بررسي ميشوند، از يك سو داراي امكان بررسي بر سه محور مؤلف، متن و خواننده هستند و از سوي ديگر به نقد اثر ارزشي هستيشناختي ميدهند؛ چراكه در راستاي اندام، مغز و زيست انسان حركت ميكنند. نقش و زمينه اول بار در نظريه گشتالت مطرح شد و بعدها در شعرشناسي شناختي كاربرد ادبي يافت؛ بهگونهاي كه ميتوان گفت وجود تمايز ميان نقش و زمينه از لحاظ ادراكي باعث فهم معنا ميشود؛ چراكه درصورت نبود نقش، انسان همهچيز را مسطح دريافت ميكند. نقش با ابزارهاي مختلفي در متن ايجاد ميشود كه عبارتاند از: تكرار يك بخش، نامگذاري غيرمتعارف، ساخت استعارههاي تازه، چيدمان نحوي غيرمتعارف، استفاده از جناس و يا بهكارگيري موسيقي دروني در متن و هر شگردي كه باعث برجستگي بخشي از متن و درنهايت هنجارگريزي ميشود. در اين پژوهش، شعر »آي آدمها « اثر نيما يوشيج بررسي شده است تا چگونگي كاربرد نقش و زمينه براي تحليل جهان شعر و نيز توجيه چرايي شكستن اوزان عروضي بهلحاظ شناختي نشان داده شود. اين مقاله درصدد پاسخگويي به اين پرسش است كه ابزارهاي تحليلي نظريه شناختي كه داراي پايههاي عصبشناختي و روانشناختي هستند، چگونه ميتوانند جهان فكري نيما يوشيج را مبني بر درنظر گرفتن »خود « بهعنوان هسته آگاهي و »ديگري « بهمنزله حافظه تاريخي تفسير كنند و شعر را در سه اپيزود بهلحاظ كاربرد نقش و زمينه و نيز شمايلگونگي ميان صورت و معنا بهمنظور بازتاب عدم گفتوگو ميان خود و ديگري در خلال تاريخ از نگاه مؤلف تقسيم كنند. فرضيه اين پژوهش بازنمايي و بازآفريني جهان مؤلف ـ مخاطب از خلال صورت ساختاري متن در انعكاس نسبت خود با ديگري است. نتيجه تحقيق نشان داد صورت (چيدمان ساختاري) در اثر ادبي همان معنايي است كه جهان متن آن را ميسازد و بررسي جهان معنا منفك از جهان صورت نيست كه اين انطباق شناختي صورت و معنا، خود يكي از دلايل اثرگذاري و ماندگاري اين شعر در خلال تاريخ ادبي است.