عنوان مقاله :
لايهنگاري فضاي كربلا در شعر برمبناي نقد جغرافيايي وستفال مطالعه موردي: محتشم كاشاني، موسوي گرمارودي، جورج شكّور
پديد آورندگان :
عظيمي ، ندا دانشگاه تهران، پرديس بين المللي كيش , نامورمطلق ، بهمن دانشگاه شهيد بهشتي , بلخاري قهي ، حسن دانشگاه تهران , خطاط ، نسرين دخت دانشگاه شهيد بهشتي تهران
كليدواژه :
فضاي كربلا , نقد جغرافيايي , فضا ـ زمانمندي , لايهنگاري , وستفال
چكيده فارسي :
فضاي كربلا از ديرباز تا امروز بسيار متكثر و پويا بوده و به همين دليل تصاوير ذهني نويسندگان نيز از اين فضا متكثر و پوياست. نقد جغرافيايي از رويكردهاي جديد ميانرشتهاي است كه به فضا بهعنوان يكي از دستاوردهاي مهم دوران پستمدرن توجه خاصي دارد. اين نقد تعامل ميان سوژه و فضا را درنظر ميگيرد و از فضاي جغرافيايي به فضاي تخيلي در ادبيات گذر ميكند. هدف اصلي اين پژوهش مطالعۀ تأثير رسوبگذاريِ فضا بر خوانش مخاطب از اشعار شاعران مورد مطالعه است. اين رسوبگذاري فضا نيز بر اثر انباشتگي زماني رخ ميدهد و موجب ميشود لايههاي مختلف متني در فضا و جغرافيا شكل بگيرد. بر اين اساس، پژوهشگران با توجه به اصل فضا ـ زمانمنديِ نقد جغرافياييِ وستفال، بهدنبال كشف لايههاي فضا ـ زمانيِ شكلدهندۀ فضاي كربلا در اين اشعار هستند. نتيجه حاكي از آن است كه اين لايهها قابليت معرفي فضا و هويتبخشي به شاعر را داشته و آنها با ايجاد ديالكتيك بين خود و ديگري، هويت خود را آشكار و هويت ديگري را افشا ميكنند. همچنين با توجه به اصل چندكانونگيِ وستفال كه به نگاههاي متفاوت ازجمله نگاه درونزاد، برونزاد و دگرزاد توجه دارد، در بررسي فضاي كربلا نگاه شاعر مسيحي بهعنوان نگاه برونزاد درمقابل نگاه شاعر مسلمان (نگاه درونزاد) درنظر گرفته شده است و تلاش ميشود تا همگرايي ميان اين سه شاعر مشخص شود.