عنوان مقاله :
مقايسه اثربخشي طرحوارهدرماني و تحريك فراجمجمهاي مغز با جريان الكتريكي بر ولع مصرف مواد غذايي
عنوان به زبان ديگر :
Comparison of Effect of Schema Therapy and transcranial direct-current stimulation on food craving
پديد آورندگان :
ناجي، احمدعلي دانشگاه سمنان - دانشكده روانشناسي و علومتربيتي - گروه روانشناسي باليني، سمنان، ايران , رحيميان بوگر، اسحق دانشگاه سمنان - دانشكده روانشناسي و علومتربيتي - گروه روانشناسي باليني، سمنان، ايران , حسني طباطبائي، اميرحسين دانشگاه سمنان - دانشكده روانشناسي و علومتربيتي - گروه روانشناسي باليني، سمنان، ايران
كليدواژه :
طرحوارهدرماني , تحريك فراجمجمهاي مغز , ولع مصرف مواد غذايي
چكيده فارسي :
مقدمه: ولع مصرف مواد غذايي به معناي تمايل قوي مصرف بيرويه مواد غذايي است كه ميتواند زمينه اختلالهاي خوردن باشد. هدف در اين پژوهش مقايسه اثربخشي درمان طرحوارهدرماني و تحريك الكتريكي فراجمجمهاي (tDCS) در اين زمينه است.
روشها: طرح آزمايشي دوگروهي (پيشآزمون، پسآزمون با پيگيري دوماهه) اجرا شد. روش درمان در دو سطح درمان tDCS (شش جلسه 20 دقيقهاي) و طرحوارهدرماني (12 جلسه 45 دقيقهاي در هفته) ارائه گرديد. جامعه آماري شامل افرادي با ولع مصرف غذا بودند كه نمونه شامل 40 نفر (12 مرد و 28 زن) به شيوهي در دسترس پس از غربالگري انتخابشده و بهصورت تصادفي در دو گروه آزمايشي قرار گرفتند. همچنين ميزان ولع مصرف با پرسشنامهي ولع مصرف مول و همكاران (2014) سنجش شد. دادههاي حاصل با آزمون آماري تحليل واريانس با اندازهگيري مكرر تجزيهوتحليل شد.
يافتهها: بين دو روش درماني در كاهش نشانههاي ولع مصرف تفاوت معناداري وجود نداشت (05/0P>، 64/0=F). اما بين نمرههاي ولع مصرف طي مراحل پژوهش تفاوت معنادار مشاهده شد (05/0p <، 69/39=F).
بحث و نتيجهگيري: اثربخشي هر دو درمان در كاهش نشانگان ولع مصرف يكسان است. درنتيجه هيچ روش بهتنهايي در كاهش ولع مصرف غذا مؤثر نيست؛ بنابراين پيشنهاد ميشود tDCS بهعنوان درمان مكمل طرحوارهدرماني استفاده شود. همچنين از طرحوارهدرماني ميتوان بهعنوان مداخلهاي پيشگيرانه بهره برد تا طرحوارههاي ناسازگار تعديل گردد.
چكيده لاتين :
Introduction: Food craving means a strong desire to consume unnecessary foods that can be a source of eating disorders. Aim in this study to compare the efficacy of Schema Therapy and Transcranial Direct-Current Stimulation (tDCS) in this field.
Methods: The present study was conducted with a two-group experimental design (pre-test, post-test with two-month follow-up). The treatment was presented in two levels of tDCS (six sessions in 20 minute) and schema therapy (12 sessions of 45 minutes per week). The population consisted of people with food cravings. After screening, 40 subjects (12 males and 28 females) were selected by convenience sampling and randomly divided into two experimental groups. Craving was also measured by the Food Craving Questionnaire of Meule & et al. (2014). Data were analyzed by ANOVA with repeated measure.
Results: There was no significant difference between the two treatments in reducing craving symptoms (F = 0.64, P> 0.05). But, there was a significant difference between the craving scores over time (pre-test, post-test, and follow-up) (F> 69.39> P> 0.05).
Conclusion: The results showed that the effectiveness of both methods in reducing food craving syndrome was the same. As a result, no single method is effective in reducing food cravings, and it is recommended that tDCS be used as a complementary therapeutic therapy in this area, since tDCS has minimal side effects. Schema therapy can also be used as a preventive intervention to weaken maladaptive schemas at the outset.
عنوان نشريه :
روان شناسي باليني