عنوان مقاله :
از عقل مسيحي قرون وسطي تا عقل انساني رنسانس (پژوهشي در نسبت ميان ايمان و خرد در انديشۀ غربي با ابتناي بر آراي سنت آگوستين)
پديد آورندگان :
محمدي وكيل ، مينا دانشگاه الزهرا - دانشكدۀ هنر - گروه نقاشي , بلخاري قهي ، حسن دانشگاه تهران - گروه مطالعات عالي هنر
كليدواژه :
دكارت , رنسانس , سنتآگوستين , عقل انساني , عقل مسيحي , قرون وسطي
چكيده فارسي :
آغاز فلسفه قرون وسطي عموماً به سنتآگوستين بازميگردد، او در آموزه «من گناهكارم، پس هستم» حقيقت و هستي انسان را براي نخستين بار در گرو يك كنش انساني و غيرالهي تعريف ميكند. مطالعه سير انديشه از عبارت مذكور سنتآگوستين تا «من فكر ميكنم، پس هستم» دكارت، از يكسو نشاندهنده چالش طولاني در حل رابطه ميان فهم و حقيقت است و از سوي ديگر، ريشههاي نوگرايي را در برخي آراي قرون وسطايي مشخص ميكند. در مقاله حاضر با نگاهي به كليديترين آراي انديشمندان قرون وسطي كوشش ميشود از طريق توضيح نظريه شك آبلار بهعنوان ابزار دستيابي به حقيقت، تبيينات سنفرانسيس در خصوص اينكه حقيقت بيش از آنكه در بالا باشد، در پايين و درون انسان است، همچنين باور به اصالت اراده و اصالت فرد كه توسط اكام و اوتريكور طرح گرديد و ... چگونگي ظهور عقل انساني عصر مدرن و روند شكلگيري گزاره «من فكر ميكنم پس هستم» روشن شود. تحقيق بهصورت تحليلي ـ توصيفي بوده و تجزيهوتحليل دادهها به شيوه استقرايي صورت گرفته است. طبق يافتههاي پژوهش، روشن ميشود كه اساس فلسفه دكارت، بهعنوان پدر فلسفه مدرن، مقتبس از انديشه سنتآگوستين است؛ بهعبارت ديگر نهتنها قرون وسطي بلكه عصر جديد را نيز بايد با سنتآگوستين آغاز كرد..