عنوان مقاله :
علم الهي و اختيار بشر: تحليل انتقادي راهحلهاي كلاسيك با تكيه بر ديدگاه ليندا زاگزبسكي
پديد آورندگان :
ياري زاده ، علي دانشگاه مفيد , موسوي كريمي ، سعيد دانشگاه مفيد - گروه فلسفه , قنبرنژاد ، علي دانشگاه مفيد
كليدواژه :
اختيار , علم پيشين الهي , زاگزبسكي , معرفت ميانه
چكيده فارسي :
مسئلۀ ناسازگاري علم پيشين الهي با ارادۀ آزاد (اختيار) بشر از مهمترين و پيچيدهترين مسائل فلسفي در حيطۀ سنت اديان ابراهيمي است كه تحت عنوان مشكل «تقديرانگاري الهياتي» از آن ياد ميشود. مشكل اين است كه خداوند به نحو خطاناپذيري از پيش به همۀ امور عالم و افعال انسانها معرفت كامل دارد، و بنا بر اين، تمام حوادث عالم، از پيش، تعيين شده و مقدرند، و در نتيجه آدميان نيز در افعال خود مجبورند. در اين نوشتار، با توضيح چگونگي طرح مسئله توسط زاگزبسكي، سه راهحل سنتي ــ راهحل بوئتيوس، راهحل اكامي و راهحل مولينا ــ براي حل اين مشكل را بررسي و نقد خواهيم كرد. اساسِ راهحل بوئتيوس، فرازماني دانستن خداوند است. اما مبناي اصلي راهحل اكامي اين است كه علم پيشين الهي به اختيار ما از گونۀ واقعيت نرم است، نه واقعيت سخت، و در راهحل مولينا نيز فرض انتقال ضرورت گذشته انكار ميشود. در ادامه خواهيم ديد كه هم در طرح مسئله و هم در برخي راهحلهاي ارائه شده، به نادرستي، زمانمندي معرفت الهي يا جاودانگي خداوند در زمان فرض شده است، در حالي كه اين رويكرد، برخلاف الهيات آنسلمي است كه خداوند را فرازمان برميشمارد. در نهايت، نشان ميدهيم كه راهحل بيزماني بوئتيوس هرچند با الهيات آنسلمي انطباق بيشتري دارد، اما در حل مشكل ناتوان است. در بخش پاياني نيز اشاره خواهيم كرد كه اختيار، يكي از مؤلفههاي وجودي انسان است و فاعليت انسان نيز در طول فاعليت الهي قرار دارد؛ يعني از يكسو، علم خداوند در رأس سلسلۀ علل و اسباب تحقق رخدادها و يكي از شرايط تحقق فعل اختياري انسان است، و از سوي ديگر، علم و قدرت بشري در سلسلۀ اسباب و علل آن فعل قرار دارد. در نتيجه، استناد افعال انسانها به علم نامحدود و فرازمان خداوند، منافي اختيار آدميان نيست.