عنوان مقاله :
نقد استدلال مكتاگارت در باب غيرواقعيبودن زمان: استدلال بقوسيان عليه نظريه خطا
پديد آورندگان :
شاه مير ، سعيده دانشگاه علامه طباطبايي , حسين خاني ، علي پژوهشگاه دانشهاي بنيادين - گروه فلسفه تحليلي
كليدواژه :
مكتاگارات , نظريههاي اي و بي , اي. جي. لووِ , اچ. دايِك , نظريه خطا , بقوسيان
چكيده فارسي :
مكتاگارت در مقاله «غيرواقعيبودن زمان»، در باب عدم وجود زمان استدلال ميكند. استدلال اصلي او مبتني بر اين استدلالي است كه توصيف ما از زمان به تناقض منجر ميشود. به اعتقاد او، ما زمان و رويدادهايي را كه در زمان رخ ميدهند، به دو صورت مختلف صورتبندي ميكنيم: بر اساس صورتبندي نخست، يك رويداد يا در گذشته رخ داده است يا در زمان حال در حال رخ دادن است و يا در آينده رخ خواهد داد. بر اساس صورتبندي دوم ميگوييم رويداد الف همزمان، زودتر و يا ديرتر از رويداد ب رخ داده است. مكتاگارت ابتدا استدلال ميكند كه توصيف دوم از زمان براي تبيين «تغيير» در زمان ضروري نيست و اساساً نميتواند تغيير را تبيين كند؛ بنابراين تنها توصيف نخست است كه براي تبيين مفهوم «تغيير» ضروري است. وي سپس استدلال ميكند كه پيشفرضگرفتن توصيف نخست، منجر به تناقض خواهد شد. به اين معنا چون پيشفرضگرفتن نحوه نخست از توصيف زمان براي واقعيبودن زمان ضروري است و ازآنجاييكه اين پيشفرض به تناقض ميانجامد، نتيجه ميگيريم كه زمان غيرواقعي است. در اين نوشتار ابتدا صورتبندي كاملي از استدلال مكتاگارت ارائه شود و سپس به برخي از اصليترين واكنشها به اين استدلال اشاره ميشود. در انتها انتقادي متفاوت را درباره استدلال مكتاگارت معرفي ميكنيم كه بر اساس آن، استدلال مكتاگارت به تأييد نظريه غير واقعگرايي و بهطورخاص نظريه خطا خواهد انجاميد .با استفاده از استدلال بقوسيان عليه اين نظريه، استدلال خواهد شد كه چنين ديدگاهي در مورد تبيين محتواي اظهارات ما در باب زمان به تناقض منتهي خواهد شد.