شماره ركورد :
1193510
عنوان مقاله :
تحليل آثار وحيد چماني بر مبناي مفهوم بدن گروتسك در انديشه ميخائيل باختين
پديد آورندگان :
امامي ، مونا دانشگاه هنر تهران - دانشكده علوم نظري و مطالعات عالي هنر , كامراني ، بهنام دانشگاه هنر تهران - گروه نقاشي , نصري ، امير دانشگاه علامه طباطبايي - گروه فلسفه
از صفحه :
47
تا صفحه :
58
كليدواژه :
باختين , بدن گروتسك , وحيد چماني , وارونگي
چكيده فارسي :
درك جهان، حاصل دروني شدن نشانه‌‌هاي اجتماعي و سپس، بازخواني و به كار گرفته شدن آن‌ها به‌وسيله كنش‌گران اجتماعي، از خلال يك بدن انجام مي‌‌گيرد. بنابر اين، بدن را بايد محوري دانست كه امكان درك نسبت با جهان را به‌وسيله انسان ممكن مي‌‌كند. بدن گروتسك، يكي از مفاهيم اصلي ميخائيل باختين، اديب روسي، در حوزه نقد و نظريه ادبي و قابل اطلاق به مباحث ديگر از جمله هنرهاي تجسمي است. در اين نوشتار، نمود بدن گروتسك در آثار وحيد چماني، نقاش معاصر، از منظر باختين با بهره‌‌گيري از منابع كتاب‌خانه‌‌اي و به شيوه‌‌‌‌ توصيفيتحليلي، مورد بررسي قرار گرفته است. هدف از انجام اين پژوهش، بيان قابليت انطباق نظريات باختين با حيطه هنرهاي تجسمي است كه به‌واسطه آن، مي‌‌توان وضعيت گروتسك را كه متاثر از شرايط پيراموني است در حوزه هنر مورد تحليل قرار داد. باختين با طرح مفهوم كارناوال، نگاه طنزآميز و وهم‌‌آلودي را نسبت به آنچه در جامعه اتفاق مي‌‌افتد، بيان مي‌‌كند. در آثار چماني با تن‌‌هايي گروتسك مواجه هستيم؛ كه گاه، چشم ندارند؛ گاه، دهان آن‌ها مانند حفره‌‌اي ترسيم شده و يا اندام‌‌هاي آن‌ها، به‌طور كامل، شكل نگرفته‌‌اند؛ بدن گروتسك، دايما در حال شدن و صيرورت است. هيچ‌‌گاه، پايان نمي‌‌پذيرد و هرگز، كامل نمي‌‌شود. بدن‌‌هاي گروتسك چماني با داشتن ماسكي بر چهره، حالتي مسخ‌‌يافته دارند و وجوهي دوگانه، همراه با ابهامي از مرگ را در فضايي كارناوال‌‌گونه، نه به معناي جشن و سرور، بلكه فضايي از جنس وارونگي و تضادهاي كارناوالي به نمايش مي‌‌گذارند. چنين بدني، شامل قلمروهاي ناشناخته جديد است و نگرشي جديد از زندگي اجتماعي به ما ارائه مي‌‌دهد.
عنوان نشريه :
جلوه هنر
عنوان نشريه :
جلوه هنر
لينک به اين مدرک :
بازگشت