فمينيسم ليبرال و حقوق ديني زنان مسلمان: مناسبات سياست، جنسيت و دين

هدف پژوهش حاضر مطالعه چالش‌ها و تعارضات نظريه سياسي فمينيسم، به ويژه گرايش ليبرالي درباره حق دين‌داري زنان بود و نشان داده شد كه چگونه بنيادهاي فلسفه سياسي معاصر غرب مثل آزادي، برابري، عدالت، قدرت وغيره به ايجاد چالش‌هايي در اين زمينه منجر شده است. در اين راستا و با روش توصيفي ـ تحليلي، ضمن بررسي اجمالي نسبت دين و فمينيسم، به دو مواجهه واقعي اين مكتب با مسائل مسلمانان اشاره گرديده و بخشي از دشواري‌هاي مناسبات دين، سياست و جنسيت در غرب تشريح شد. همچنين با روش تحليل فلسفي ابعاد و عوامل چالش‌هاي فمينيسم ليبرال در مديريت اين سه گانه(دين، سياست و جنسيت) بررسي شد. تلاش‌هاي آشتي‌جويانه فمينيسم ليبرال با دين و نيز ارزيابي آراي مذكور و نقاط قوت و ضعف اين آراي سياسي در نسبت با دين و جنسيت از ديگر مباحث مورد بررسي در اين پژوهش بود. نتايج حاكي از آن است كه غالب فمينيست‌هاي ليبرال به طور سنتي زندگي زنان ديندار را خالي از آزادي، عامليت، خودآييني، عدالت، حقوق اساسي و برابري تلقي مي‌كنند. تنها در سال‌هاي اخير است كه با افزايش فعاليت زنان مسلمان در بازنمايي خود و تجاربشان، اين قرائت مورد ترديد قرار گرفته است و نظرياتي چون چندفرهنگي‌گرايي در راستاي آشتي ليبراليسم و گروه‌هاي ديندار گام برداشته‌اند. به نظر مي‌رسد هر دو گرايش ليبرالي و فمينيستي به سبب گرانباري از ميراث فلسفه سياسي مدرن در حل اساسي اين تعارضات ناتوان باشند.