شماره ركورد :
1194426
عنوان مقاله :
معرفت‌‌شناسي عشق در عرفان مولوي تحليلي در پرتو پديدارشناسي هوسرل، هايدگر و مرلوپونتي
پديد آورندگان :
ملكيان ، كمال دانشگاه رازي , نجفي ، عيسي دانشگاه رازي
از صفحه :
8
تا صفحه :
32
كليدواژه :
پديدارشناسي , معرفت عاطفي , عشق , معرفت عرفاني , مولوي , هوسرل , هايدگر , مرلوپونتي
چكيده فارسي :
از نگاه فلسفي، بررسي معرفت عاطفي و به تع آن معرفت عرفاني كه مبتني بر عشق به خداست، چندان در سنت فلسفي غرب جايگاه شايسته‌اي نداشته است. مطابق ديدگاه حاكم بر اين سنت، عواطف و احساسات ارتباط چنداني با دستيابي‌هاي عالي به معرفتِ «محض» ندارند. در اين رويكرد، معرفت به منزلۀ «بسندگي يا تطابق حداكثري» ميان «بازنمود ذهني» و برخي «ذوات» در جهان خارج از ذهن فهميده مي‌شود؛ يعني برخلاف «زبان» و «داده‌هاي حسي»، «عواطف» هيچ چيز را «بازنمايي» نمي‌كنند و چيزي بيشتر از «پاسخ‌هاي ذهني» به اشيا نيستند؛ همين امر موجب ناديده‌گرفتن نقش حوزۀ عاطفي و احساسي انسان در كسب معرفت در اين سنت بوده است. اين امر متفكران غربي را برانگيخت تا به بازنگري مفهوم معرفت و راه‌هاي دستيابي به آن بپردازند. در اين ميان، هوسرل با تشخيص مفهوم «حيثِ التفاتي» به عنوان مهم‌ترين ويژگيِ آگاهي، دريچه‌اي تازه به مفهوم معرفت گشود. علاوه بر هوسرل، هايدگر نيز در پديدارشناسي‌ خاص خود نشان داد مفهومي از «معرفت» در دست است كه اصيل‌تر از «بازنمودِ كارآمد» است. معرفت نزد هايدگر همان «گشودگي»است؛ پس عواطف و احساسات چگونگيِ بودن اشيا را بر ما «مي‌گشايند».  هدف مقاله پيش رو تحليل كاركرد عشق به‌مثابه قوي‌ترين و مهيج‌ترين امر عاطفي و احساسي به روشي پديدارشناختي و در پرتو پديدارشناسي هوسرل، هايدگر و مرلوپونتي براي شناخت معرفت عاطفي و عاشقانه در مثنوي مولوي است. يافته‌هاي مبتني بر تحليل‌هاي پديدارشناختي اشعار مثنوي، امكان حصول معرفت‌ عرفاني «عشق» را از خلال فروكاست و التفات عرفاني تأييد مي‌كنند و نشان مي‌دهند كه معرفت عرفاني نه‌تنها امكان‌پذير است، بلكه شيوه‌اي از معرفت است كه كمتر در جريان سنت فلسفي غرب به آن پرداخته شده است.
عنوان نشريه :
نقد و نظر
عنوان نشريه :
نقد و نظر
لينک به اين مدرک :
بازگشت