شماره ركورد :
1195685
عنوان مقاله :
تحليل اشتقاق و تصريف فارسي در چارچوب صرف تابع هاي صيغگاني
عنوان به زبان ديگر :
The Study of Persian Derivation and Inflection Based on Paradigm Function Morphology
پديد آورندگان :
قطبي كريمي، طاهره دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات قم , اركان، فائزه دانشگاه حضرت معصومه (س) قم , عباسي، آزيتا دانشگاه الزهرا (س)
تعداد صفحه :
26
از صفحه :
251
از صفحه (ادامه) :
0
تا صفحه :
276
تا صفحه(ادامه) :
0
كليدواژه :
صرف تابع‌هاي صيغگاني , صيغگان , تابع صيغگان , صورتگاه صيغگان , اشتقاقي , صيغگان تصريفي
چكيده فارسي :
در برخي انگاره هاي صرفي با اتخاذ رويكرد صيغگاني در تحليل اشتقاق و تصريف، تمايز سنتي ميان تصريف و اشتقاق كم رنگ شده اند و تابع هاي صيغگان كه نقش قواعد صرفي را به عهده دارند، بر پايه هر واژه در تصريف و واژه سازي اعمال مي شوند. در نظريه هاي استنباطي- بازنمودي هم چون نظريه صرف تابع هاي صيغگاني استامپ (2001) كه رويكردي واژه بنياد دارند، وجود صيغگان اشتقاقي نيز به موازات صيغگان تصريفي تاييد شده است. مسيله اصلي اين پژوهش اين است كه چگونه مي توان در زبان فارسي فرايندهاي اشتقاقي و تصريفي را با توجه به معيارهاي صرف تابع هاي صيغگاني با رويكرد صيغگاني مقايسه و تحليل كرد. هدف از تحليل صيغگاني روشن شدن سازمان بندي واژگان است تا نمايش صريحي از روابط مستقيم و غيرمستقيم بين صورت هاي يك واژه را نشان دهد. بدين منظور، شماري از فعل هاي فارسي، مشتقات و صورت كلمات تصريف شده و روابط بين آن ها بر اساس اين معيارها بررسي و تحليل شده اند. علاوه بر اين، شبكه واژگاني بر اساس مدل بيچر (2004) براي صيغگان اشتقاقي مبتني بر پايه فعل فارسي ارايه شد. مهم آن كه، در اين پژوهش دو رويكرد همسوي استامپ (2001) و بيچر (2004) را تلفيق كرده ايم تا در تحليل صرفي فارسي، علاوه بر كاربرد رويكرد صيغگاني استامپ (2001)، روابط بين كلمات مشتق و مفاهيم صيغگاني را نيز بر طبق مدل بيچر (2004) صريح تر تعريف و تبيين كنيم. شواهد نشان مي دهد كه عملكرد رويكرد صيغگاني به اشتقاق و تصريف (و سازوكارهاي آن)، البته با درجات متنوعي از قاعده مندي صوري و انسجام معنايي، تقريبا يكسان است و فقط در برخي ويژگي ها تفاوت دارند كه ناشي از نقش هاي متفاوت اين دو مي باشد. همچنين، در تحليل صيغگاني واژه بنياد، مسيله عدم تقارن يك به يك ميان صورت و معنا رفع مي شود كه تحليل تكواژبنياد را به چالش مي كشد، چرا كه كليت يك صورتگاه معرف يك معنا است.
چكيده لاتين :
In some new morphological theories, by adapting a unified paradigmatic approach to the analysis of derivation and inflection, their traditional distinction has been diminished and paradigm functions apply to inflection and word formation based on a single lexeme. In the inferential-realizational theories, such as the theory of Paradigm Function Morphology by Stump (2001), taking a lexeme-based approach, the traditional notion of inflectional paradigm is the dominant theoretical idea, but the existence of derivational paradigm has been confirmed in parallel with it. The main question of this research is how to account for inflection and derivation in Farsi in terms of the criteria of the Paradigm Function Morphology. To this end, 40 verbal lexemes, their derivatives, and inflected forms and relations between them were analyzed concerning these criteria. It is noticeable that Beecher's model (2004) for derivational paradigm has been used here in line with Stump's theory (2001) to represent the relationships among Persian derived words more explicitly. The findings suggest that the paradigmatic approach and its mechanisms for derivation and inflection are roughly the same and differ only in some features that arise from distinct roles of inflection and derivation. In a paradigmatic approach, the direct and indirect relations between cells in inflectional and derivational paradigm as well as their relations with related lexeme are depicted more explicitly and clearly than a morpheme-based approach to inflection and derivation. Also, the asymmetry between form and meaning is much better accounted for because one whole-cell represents one meaning.
سال انتشار :
1399
عنوان نشريه :
زبان شناسي گويش هاي ايراني
فايل PDF :
8267746
لينک به اين مدرک :
بازگشت