عنوان مقاله :
ناامني دغدغة عصر مشروطه و اثر آن بر حاشيهاي شدن دموكراسي
پديد آورندگان :
احمدي، حميد دانشگاه تهران - دانشكدة حقوق و علوم سياسي , كرمشائي، صبريه دانشگاه تربيت مدرس
كليدواژه :
به حاشيه رفتن دموكراسي , غلبه ايده دولت قوي , گفتمان دموكراسي , ناامني
چكيده فارسي :
اين مقاله به بررسي موضوع ناامني در عصر مشروطه ميپردازد. پرسش اساسي اين است كه نسبت بين ناامني و دموكراسيخواهي را در دوران مشروطه، چگونه ميتوان تبيين كرد؟ فرضية اصلي اين است كه گسترش ناامني و دغدغة مشروطهخواهان براي تأمين امنيت موجب به حاشيه رفتن دموكراسي و اولويت يافتن برقراري امنيت از طريق يك دولت مقتدر شد. اساساً ناامني در عصر مشروطه نهتنها دموكراسيخواهي را در اولويت درجة دو قرار داد، بلكه گاه از فحواي اسناد و ديدگاه برخي چهرههاي سرشناس، مشروطهخواهي بهعنوان راهي براي تقويت مجدد ايران ديده شد. بنابراين آرمان احياي ايران قدرتمند در تلاقي ناامنيهاي عصر قاجار كه در دورة مشروطه تشديد شد، موجب شد تا مشروطهخواهان به ايدة دولت مقتدر بهعنوان تنها چاره براي رفع خطر بحران فروپاشي بينديشند. به اين سبب بود كه گاه مشروطهخواهي در نزد برخي از آنان معادل با احياي ايران و دولت مقتدر گرفته شد. ازاينرو اين تحقيق ابتدا به خوانش مفاهيمي از مشروطه از منظر ايدة دولت قوي و سپس از طريق گزارشهاي مردمي به سنجش ناامني و عملكرد حكومت مشروطه از منظر گفتمان دموكراسي پرداخته است. در پايان نيز با بررسي تئوريك دلايل كودتا در تأسيس دولت مقتدر و نيز مؤلفههاي اصلي دولت در عصر رضاشاه نشان داده شده است كه چرا گفتمان دموكراسي كه از دوران مشروطه بهتدريج به حاشيه رانده شد، در عصر رضاشاه نيز اين سير تدريجي حاشيه رفتن، تعميق يافت.
چكيده لاتين :
no abstract