نظريه بيداري اسلامي و نظريه هاي رقيب؛ استنتاج بهترين تبيين در تحليل تحولات خاورميانه عربي

تحولات، حركت ها و خيزش هاي انقلابي اجتماعي مسلمانان در كشورهاي خاورميانه عربي و شمال آفريقا همچون تونس، مصر، ليبي، بحرين، يمن و ساير مناطق مهم جهان اسلام از سال 2010 تا به امروز مبتني بر نگرش هاي متعدد و از زواياي مختلف مورد توجه تحليلگران، انديشمندان و نظريه پردازان قرار گرفته است. في الواقع نگرش هاي مختلف اعم از اسلامي، ليبرالي، ناسيوناليستي از زواياي مختلفي به بررسي، تحليل ماهيت و نظريه پردازي درباره اين تحولات پرداخته اند. چنانكه برخي ذيل نظريات دموكراسي خواهي، ليبرال دموكراسي، بهار عربي، بيداري عربي و بيداري انساني و برخي ديگر در قالب سلفي گرايي، بنيادگرايي و راديكاليسم اسلامي تلاش دارند اين مهم را تبيين و تحليل نمايند. نتايج و يافته هاي تحقيق حاضر بازگوكننده اين مهم است كه نظريۀ بيداري اسلامي در مقايسه با نظريه هاي رقيب بواسطه استنتاج از راه بهترين تبيين تنها نظريه اي است كه مي تواند هويت واقعي اين رخدادهاي انقلابي را از حيث ساختاري، معرفتي عقيدتي و رفتاري تبيين نمايد و نيات و اهداف واقعي اين خيزش هاي اسلامي مردمي را تحليل كند.