عنوان مقاله :
بررسي تطبيقي تأثير ملاك هاي مختلف ارزش داوري اخلاقي در سياست گذاري هاي اقتصادي و دلالت هاي آن براي اقتصاد اسلامي
عنوان به زبان ديگر :
The Comparative study of the effect of ethical valuation different criteria on economic policy making and its implications for Islamic economics
پديد آورندگان :
موسوي، محمدعلي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني , توكلي، محمدجواد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
كليدواژه :
ملاك هاي ارزش داوري اخلاقي , سياست گذاري اقتصادي , اقتصاد رفاه , آمارتيا سن , جان رالز , اقتصاد فمينيستي
چكيده فارسي :
هرچند اقتصاددانان مي كوشند تا نظرياتشان فاقد ارزش داوري هاي اخلاقي باشد، امّا نظرياتشان ناگزير ارزش بار است. در اين مقاله به بررسي تأثيرپذيري سياست هاي پيشنهادي اقتصاددانان از مكاتب اخلاق هنجاري پرداخته مي شود. يافته هاي مقاله نشان مي دهد كه رويكردهاي غايت گرايي، وظيفه گرايي، فضيلت گرايي و حق محوري اقتضائات خاصي در سياست گذاري اقتصادي دارند. اين رويكردها با اثرگذاري بر تعيين اهداف سياست هاي اقتصادي، زمينه ساز تعيين اصولي مي شوند كه چارچوب سياست هاي اقتصادي را براي دستيابي به آن اهداف مشخص مي كنند. درنتيجه اين روند، اقتصاددانان نئوكلاسيك با تأكيد بر نقش ساختار بازار رقابتي براي دستيابي به رفاه، سياست هاي قيمتي را به منظور جبران شكست بازار پيشنهاد داده اند؛ امّا جهت گيري سياستي در رويكرد قابليت محورِ سن و قراردادگرايي رالز از طريق ايجاد تغييراتي در ساختار بازار و معرفي نهادهاي جديد، به ترتيب توسعه انساني و تأمين كالاهاي اساسيِ كم برخوردارترين افراد جامعه است. اقتصاددانان فمينيست نيز ارتقاي نقش فعاليت هاي مراقبتي زنان را در جهت گيري هاي سياستي خود ضروري مي دانند. مطالعه مجموعه اين روندها مي تواند برخي دلالت ها را درباره چگونگي اثرگذاري ملاك ارزش داوري اسلامي در طراحي سياست گذاري اقتصادي داشته باشد كه حاصل آن ايجاد يك جهت گيري چندمرحله اي سياستي در اقتصاد اسلامي خواهد بود.
چكيده لاتين :
Although economists typically try to make their theories free
from ethical evaluations, their theories are value laden. In
this paper, we examine the impact of ethical schools on
economic policies. The findings of the paper show that
consequential, deontological, virtue-based and rights-based
ethics have a particular impact on economic policy making.
These approaches, while affecting the definition of the goals
of economic policies, provide the basis for establishing the
principles that define the framework of economic policies
for achieving those goals. The result of this trend is that
neoclassical utilitarian economists, with an emphasis on the
role of complete competition market for achieving welfare,
propose price policies to compensate market failure. The
policy orientation in the capability-based approach of Sen
and rights-based Contractarianism of Rawls, through the
creation of changes in the structure of the market and the
introduction of new institutions, is respectively, human
development and the provision of basic goods to the poorest
of the community. The feminist virtue-based economists
also propose the promotion of the role of women's caring
activities in their policy orientations.
عنوان نشريه :
روش شناسي علوم انساني