عنوان مقاله :
بررسي پنج نگاره از شاهنامۀ ايلخاني بر اساس چهارچوب نظريۀ كهنالگويي كارلگوستاو يونگ
پديد آورندگان :
نوراللهي زرندي ، مهسا دانشگاه سيستان و بلوچستان - دانشكده هنر و معماري , حسين آبادي ، زهرا دانشگاه سيستان و بلوچستان - دانشكده هنر و معماري
كليدواژه :
كهن الگو , يونگ , ايلخاني , اسطوره , نگارگري
چكيده فارسي :
با توجه به اينكه در آثار هنري و ادبي، گاه، برخي از نماد ها در قالب اسطوره متجلي مي شوند، نقد اسطورهشناسي كمك شاياني به تحليل نمادشناسانه چنين آثاري مي كند. كارل گوستاو يونگ با مطرح كردن نظريه كهن الگوي خود به حوزه اسطوره شناسي وارد شده و نمادها را نوعي كهن الگو مي خواند. با توجه به نگاره هاي شاهنامه ايلخاني، علاوه بر تصوير شخصيت هاي داستان هاي شاهنامه، نمادهايي كه برآمده از كهن الگوها هستند نيز به تصوير درآمدند. لذا، با پي بردن به ويژگي هاي رواني شخصيت هاي شاهنامه بر اساس نظريه كهن الگويي يونگ مي توان به تحليل نمادشناسانه نگاره ها پي برد. پرسش مطرح شده اين است: آيا نقاشان در شاهنامه ايلخاني مضامين اسطوره اي را با انديشه اي مستقل از متن، در هنر خود به كار برده اند؟ جهت نيل به پاسخ اين پرسش، در پژوهش پيش رو، روند تكامل فرديت در سه كهن الگوي «سايه»، «آنيما» و «پيردانا» بر روي پنج نگاره از شاهنامه ايلخاني مورد بررسي قرار مي گيرد؛ تا با كمك اين سه كهن الگو بتوان «خويشتن» هر يك از اشخاص در نگاره ها را مورد بررسي قرار داد و نمودهاي كهن الگويي را بر اساس شخصيت هر قهرمان در نگاره ها جست و جو نمود. بر اساس يافته هاي پژوهش به اين نتيجه مي رسيم كه، نقاشان اين دوره با توجه به تحليلي كه خود از شخصيت هاي داستان داشته اند، از اين مضامين بهره گرفته اند؛ و با آگاهي از رمز كهن الگوها به تصويرسازي شاهنامه و انعكاس مضامين اسطورهاي پرداخته اند. روش تحقيق توصيفي تحليلي بوده و گردآوري مطالب بهصورت كتابخانه اي، پايان نامه ها و مقالات علمي مي باشد.
عنوان نشريه :
مباني نظري هنرهاي تجسمي
عنوان نشريه :
مباني نظري هنرهاي تجسمي