عنوان مقاله :
بررسي تأثير بهكارگيري الگوي گانيه بر ميزان بار شناختي بيروني و توان حل مسأله
پديد آورندگان :
سالميان ، فردين دانشگاه علامه طباطبايي - دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي - گروه تكنولوژي آموزشي , عباسي كساني ، حامد دانشگاه شهيد بهشتي - دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي - گروه آموزش عالي , امير تيموري ، محمد حسن دانشگاه علامه طباطبايي - دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي - گروه تكنولوژي آموزشي
كليدواژه :
الگوي گانيه , بار شناختي بيروني , حل مسأله
چكيده فارسي :
پيشينه و اهداف: آموزش از اساسي ترين نيازهاي بشر است. بدون آموزش، هيچ جامعه اي نمي تواند به بقاي خود ادامه دهد. اما آموزش مؤثر و سودمند نمي تواند با كوشش و خطا صورت گيرد؛ بلكه نيازمند طرح و برنامه است. بررسي پژوهش هاي پيشين نشان مي دهد كه به مسأله بار شناختي بيروني و يادگيريهاي سطح بالاتر بهويژه حل مسأله در طراحيهاي آموزشي در كشور توجه چنداني نمي شود. بنابراين، پژوهش حاضر با توجه به اهميت و تأثير الگوهاي طراحي آموزشي به ويژه الگوي طراحي گانيه در حوزه فعاليت هاي آموزشي انجام گرفت و هدف آن بررسي تأثير به كارگيري الگوي گانيه بر ميزان بار شناختي بيروني و توان حل مسأله بود. روشها: اين پژوهش از نظر هدف، كاربردي و از نظر روششناسي در زمره پژوهشهاي نيمه آزمايشي از نوع پيشآزمون پسآزمون با گروه آزمايش و گروه كنترل ميباشد. جامعه آماري شامل دانش آموزان پسر متوسطه اول شهر اسلامآبادغرب بود. براي اجراي پژوهش، با استفاده از روش نمونهگيري خوشهاي چندمرحلهاي از بين دبيرستانهاي شهر اسلامآباد غرب يك دبيرستان بهصورت تصادفي انتخاب شد و از بين كلاسهاي اين دبيرستان نيز دو كلاس انتخاب شدند كه يك كلاس بهعنوان گروه آزمايش و يك كلاس بهعنوان گروه كنترل قرار گرفت. سپس از هر كلاس 15 نفر بر اساس نمرات امتحان ميانترم، و بهصورت تصادفي در دو گروه كنترل و آزمايش جايگزين شدند. گروه آزمايش در معرض متغير مستقل قرار گرفت و گروه كنترل با روش رايج آموزش ديد. ابزار جمعآوري دادهها، مقياس پاس، ون مرينبور و آدام بود. ابزار ديگر، آزمون محقق ساخته مهارت حل مسأله بود كه روايي آن توسط متخصصان مشخص شد و پايايي آن با استفاده از روش باز آزمايي 0.84 به دست آمد. داده ها با استفاده از آزمونهاي آماري تي مستقل و تحليل كوواريانس تجزيه و تحليل شد. يافتهها: براي هر دو گروه مورد نظر در اين پژوهش، ابتدا پيشآزمون و پسآزمون حل مسأله همساني به عمل آمد. پس از كاربرد متغير آزمايشي (الگوي طراحي آموزشي گانيه) با گروه آزمايش، نتايج نشان از برتري نسبي گروه آزمايش داشت؛ بهطوريكه ميانگين بهدست آمده براي اين گروه در مهارت حل مسأله (16.533) نسبت به گروه كنترل (13.000) بالاتر بود. همچنين، تفاوت معناداري بين ميانگين بارشناختي بيروني در گروه آزمايش (6.600) و گروه كنترل (3.333) بود. نتايج پژوهش نشان داد كه در ميزان بار شناختي بيروني، بين دو گروه كنترل و آزمايش از لحاظ آماري تفاوت معنيداري وجود دارد (6.767:t ، 0.01:P). نتايج نشان داد كه الگوي طراحي آموزشي گانيه بر كاهش ميزان بار شناختي بيروني گروه آزمايش نسبت به گروه كنترل تأثير معنيداري دارد. همچنين يافتهها معنيداري افزايش ميزان مهارت حل مسأله در گروه آزمايش را نسبت به گروه كنترل نشان داد (0.05:P و 1:df و 46.234:F). نتيجهگيري: با توجه به يافته هاي پژوهش مي توان اينگونه نتيجه گرفت كه به كارگيري الگوي طراحي آموزشي گانيه در نظام آموزشي مي تواند تأثير مثبتي در دستيابي به سطوح بالاي يادگيري داشته باشد و توصيه مي شود كه معلمان و دست اندركاران نظام آموزشي به اين امر توجه كنند. معلمان ميتوانند با توجه به اختياراتي كه در نحوه استفاده از شيوه هاي مختلف تدريس دارند، از نتايج اين پژوهش استفاده كرده و از اين روش طراحي در تهيه طرح درس هاي خود بهره گرفته و آن را در مورد آموزش خود بهكار گيرند.
عنوان نشريه :
فناوري آموزش
عنوان نشريه :
فناوري آموزش