عنوان مقاله :
تبريز از منظر مولانا جلال الدين محمد بلخي
پديد آورندگان :
مظفري ، روح الله دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج - گروه زبان و ادبيات فارسي , مهركي ، ايرج دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
مولانا , تبريز , شمس , ديوان كبير , مثنوي
چكيده فارسي :
شهرها نشانۀ فرهنگ و مدنيت شهروندان آن ها هستند و در پيدايش سازه هاي صنعتي و فرهنگي نقش بسزايي دارند. بزرگان را مي پرورند و مورد تكريم بزرگان قرار مي گيرند. مولانا جلال الدين در آثار خود؛ كليات شمس و مثنوي معنوي از شهرها و سازه هاي شهري نام مي برد اما هيچكدام به اندازۀ مكّۀ مكرّمه به دليل وجود كعبۀ معظّمۀ و شهر تبريز به جهت شمس تبريزي در ذهن و زبان او اثر نگذاشته است. مولانا به جهت شيفتگي و عشق سوزان به شمس، از زماني كه جذب او شده است، تخلصش از خاموشي به روشني شمس مي گرايد. از اين هنگام است كه تبريز در درون او برتر از كعبه و برتر از عالم ناسوت و لاهوت مي شود، گويي او مي بيند كه عرشيان به خاك تبريز سجود مي برند انگار او شنيده كه تبريز بلي گوي اَلَستُ بِرَبِكُم حق تعالي بوده است. اين شهر زيباي سده هفتم كه پايتخت غازان خان تيموري بود را برتر از بهشت مي انگارد و كعبۀ اسلام نه بلكه كعبۀ هر دو جهان مي شمارد و شمس را ركن يماني آن مي نامد. در خاك تبريز عجايب ها مي بيند و از مسافران آن شهر مي خواهد كه به عنوان تحفه مقداري خاك تبريز براي او بياورند تا سرانجام در خاك تبريز مدفون شود. در اين گفتار نويسندگان كوشيده اند به روش توصيفي – تحليلي به تحليل جلوه هاي تبريز در شعر مولانا بپردازند و دليل برتري تبريز را در ذهن و زبان مولانا جويا گردند.
عنوان نشريه :
تفسير و تحليل متون زبان و ادبيات فارسي (دهخدا)
عنوان نشريه :
تفسير و تحليل متون زبان و ادبيات فارسي (دهخدا)