شماره ركورد :
1203028
عنوان مقاله :
اهميت ميانجي‌گري اخلاق كانتي بين حق انتزاعي و حيات اخلاقي و ضرورت گذار از اخلاق به حيات‌اخلاقي دركتاب مباني فلسفه حق هگل
پديد آورندگان :
باقرزاده مشكي باف ، محسن دانشگاه تبريز , صوفياني ، محمود دانشگاه تبريز - گروه فلسفه , اصغري ، محمد دانشگاه تبريز - گروه فلسفه
از صفحه :
31
تا صفحه :
59
كليدواژه :
هگل , اخلاق , حيات اخلاقي , حق انتزاعي , آزادي , اراده
چكيده فارسي :
همانطور كه هگل در پيشگفتار كتاب مباني فلسفه حق بيان كرده‌است؛ بحث مركزي در اين اثر، از بين بردن خودسرانگي اراده است كه همان معناي عاميانه آزادي است. هگل در صدد رديابي تحقق مفهوم آزادي به عنوان ايده در نفس‌الامر است. نگارنده معتقد است كه در هر دو گذار هگل ميان سه بخش اصلي اين اثر يعني از حق انتزاعي به اخلاق و از اخلاق به حيات اخلاقي، او خودسرانگي اراده را به عنوان نمود فاقد مفهوم رفع كرده است. در گذار نخست شخص به عنوان تعين حق انتزاعي كه آزادي خويش را تنها در تملك چيزهاي خارجي و بازشناسي آن از طريق ديگري مي‌يابد، در ديالكتيك ناحق و رفع آن اسير اراده‌ي خودسرانه‌ي فرد جزئي‌اي مي‌شود كه جرم را وارد تسلسلي نامتناهي مي‌كند. بنابراين بازشناسي ساحت كلي درون انسان در جهت قانون‌گذاري امر خير در مقام اخلاق ضرورت پيدا مي‌كند. در اين بخش وجدان به عنوان متعين كننده خير دروني انسان، پس از آن‌كه تمامي نهادها و قوانين عرف را در درون خويش مستحيل مي‌سازد، به دليل صوري بودن قانونش، به جاي اراده‌ي امر كلي، اراده‌ي جزئي خويش را به عنوان محتواي قانون مطلق، وضع مي‌كند و از اين طريق ادعاي مطلق بودن مي‌كند كه هگل آن را نتيجه اخلاق كانت و اينهمان با منطق حكومت ترور در فرانسه مي‌داند. هگل در جهت رفع اين خودسرانگي، به وجه مميزه فلسفه اخلاق خويش يعني حيات اخلاقي گذار مي‌كند كه در آن محتواي قانون‌هاي اخلاقي بايستي از طريق نهادهاي جهان اجتماعي بالفعل كه شخص در آن ساكن است چارچوب‌بندي شوند.
عنوان نشريه :
تاملات فلسفي
عنوان نشريه :
تاملات فلسفي
لينک به اين مدرک :
بازگشت