عنوان مقاله :
نقد فلسفه ي همسخنيِ مارتين بوبر و پي آمدهاي آن در حوزه ي تعليم و تربيت كودكان
عنوان به زبان ديگر :
A critique of Martin Buber’s dialogical and its implications in the realm of children’s education
پديد آورندگان :
محسني، اعظم دانشگاه بين المللي امام خميني - گروه فلسفه , سيف، مسعود دانشگاه بين المللي امام خميني - گروه فلسفه , فتح طاهري، علي دانشگاه بين المللي امام خميني - گروه فلسفه
كليدواژه :
مارتين بوبر , «نسبتِ من ـ آن» , «رابطهي من ـ تو» , دو طرفه بودن تعليم و تربيت
چكيده فارسي :
در ميان مفاهيم جديدي كه در اوايل قرن بيستم در حوزهي تعليم و تربيت مطرح شده بودند، مفهوم «دو طرفه بودن» (Gegenseitigkeit) فرايند آموزش چالش هاي بسياري را به همراه داشته است؛ بسياري از مربيان با انتقاد از اين مفهوم، اظهار داشتند كه معلم بايد به تنهايي فرايند آموزش را رهبري كند و شاگردان نمي توانند و نبايد نقشي در اين فرايند ايفا كنند. بوبر ضمن اشاره به اين مطلب كه به منظور حفظ رابطه ي آموزشي، بايد فاصله ي امني بين معلم و شاگرد وجود داشته باشد، آموزهي «تعليم و تربيت مبتني بر ديالوگ» را مطرح ميكند؛ به عبارت دقيقتر، وي نسبت آموزشي را نوعي« رابطه ي من ـ تو يك طرفه» مي خواند. حال پرسش اينجاست كه با توجه به اين كه بوبر «رابطه ي من- تو» را يك رابطه دو طرفه ميداند، چگونه ميتواند از رابطه ي ميان معلم و شاگرد تعبير به «رابطه ي من ـ تو» كند و در عين حال از يك طرفه بودن آن سخن بگويد؟
چكيده لاتين :
educators criticized this concept and said that the teaching process should be led by the teacher alone and students cannot and shouldn’t play a role in this process. Buber pointed out that there must be a safe distance between teacher and student to maintain the educational relationship; meanwhile, introduced the doctrine of “Education based on Dialogue”. In other words, he calls the educational relationship as a kind of “I – Thou relationship”. Now the question is that while Buber knows the “I – Thou relationship” as a mutualrelationship, how can he interpret the relationship between teacher and student as a “I – Thou relationship” and at the same time he says it is one-sided inclusive.
عنوان نشريه :
غرب شناسي بنيادي