برندسازي استراتژيك

در پژوهش حاضر به تبيين مدل چالش هاي برندسازي استراتژيك با تأكيد بر صنعت زعفران ايران پرداخته ايم. پژوهش به صورت تركيبي (كيفي-كمّي) است، در بخش كيفي از روش نظريه داده بنياد استفاده شده است. ابزار گردآوري داده ها در اين بخش مصاحبه عميق نيمه ساختاريافته است. جامعه آماري پژوهش از اساتيد خبره در زمينه برند و مديران شركت هاي صادركننده زعفران تشكيل شده است و از نمونه گيري هدفمند استفاده شده است. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از كدگذاري باز، محوري و انتخابي، تجزيه وتحليل شدند و الگوي نهايي استخراج گرديد. در بخش كمّي از مدل سازي معادلات ساختاري به كمك نرم افزار SmartPLS3 استفاده شده است. جامعه آماري در فاز كمّي پژوهش از كليه مديران شركت‌هاي فعال صادركننده در صنعت زعفران استان‌هاي خراسان رضوي و خراسان جنوبي تشكيل شده است. ابزار اندازه گيري در بخش كمّي پرسشنامه است و مقياس اندازه گيري طيف 5 گزينه اي بوده است. در ابتدا مدل هاي اندازه گيري بررسي شده و روايي و پايايي ابزار اندازه‌گيري مورد تأييد قرار گرفت. سپس در قسمت مدل ساختاري ميزان قدرت پيش بيني مدل مورد ارزيابي قرار گرفت.  براي ارزيابي قدرت پيش‌بيني مدل با توجه به مقادير ضريب تبيين مدل از قدرت پيش بيني مطلوب برخوردار بوده است. ضمن اينكه شاخص SRMR با توجه به مقدار كوچكتر از 0.08 نشان از برازش خوب مجموع مدل اندازه گيري و ساختاري دارد. يافته هاي پژوهش نشان داد كه با توجه به ارزش اقتصادي بالاي زعفران، منحصربه فرد بودن زعفران ايراني مي‌توان با استفاده از تبليغات هدفمند، ارتقاء توان رقابت پذيري به افزايش ارزش برند زعفران و جذب سرمايه گذاران دست يافت.