عنوان مقاله :
ارسطو؛ فلسفه و وحدت نظام علوم
پديد آورندگان :
روشني راد ، حامد دانشگاه تهران , قوام صفري ، مهدي دانشگاه تهران - گروه فلسفۀ
كليدواژه :
ارسطو , حكمت , نظامِ علوم , وحدتِ بالنسبه
چكيده فارسي :
علوم رياضي، طبيعي و الهي، علومي متمايز، اما همزمان واجد نوعي وحدت اند؛ اين نه وحدتِ جنسي، بلكه به تبعِ وحدتِ خاصِ معنايِ وجود، ساختاري ويژه است كه وحدتِ بالنسبه يا وحدتِ به تقدّم و تأخّر ناميده مي شود. اين ساختار از طرفي عاملِ تمييزِ صناعاتِ علمي و ممانعت از خلطِ آن هاست و از طرفي، ضامنِ تماميّت و يكپارچگيِ فلسفه است. بر اساس اين فهم از وحدت، «فلسفه» نخست بر الهيّات اطلاق مي شود، سپس بر طبيعيّات و سپس، در نسبت با الهيّات به تقدّم و تأخّر، بر ساير علوم اطلاق مي شود ؛ هر دانش نيز واجدِ بخش هايي است كه با همين قاعده ترتيب يافتهاند و شبكۀ نظام علوم را قوام مي دهند. در اين مقاله به شيوۀ دستيابيِ ارسطو به اين وحدتِ ويژه خواهيم پرداخت. ارسطو در كتبِ مقدّماتيِ متافيزيك، نخستدر آلفاي بزرگ، حكمت را به شناختِ علل و مباديِ نخستين تعريف مي كند، در آپورياي اولِ كتاب بتا مبتني بر اين تعريف، سرگشتگي ميانِ وحدت و كثرتِ حكمت را نشان مي دهد؛ در گام بعد، در كتابگاما، براي رفع اين سرگشتگي، نظريۀ خاصِ خود، يعني ساختار واحد در كثيرِ حكمت را با توسل به اين وحدتِ ويژه تثبيت مي كند؛ بنابراين، آنچه «متافيزيك اعم» ناميده مي شود، در حقيقت نه دانشي واحد و جدا از سايرِ علوم، بلكه به مثابۀ دانشي مرتبۀ دوم و مقوّمِ نظامِ علوم، تنها در ضمنِ كثرتِ علوم تحقق خواهد داشت.