تفسير پيشگفتار هگل بر كتاب فلسفۀ حق و بررسي مؤلفه‌هاي اساسي فلسفۀ سياسي او

نگارنده، پيشگفتار فلسفه حق هگل را با توجه به سه شكافي كه هگل در انديشه و فرهنگ آلماني يافته است به گونه‌اي بازسازي مي‌كند كه نه تنها دليل نوشتن كتاب فلسفه حق روشن شود بلكه حتي ضرورت گسست از اين شكاف‌ها توضيح داده شود. هگل نخست در ساحت فلسفه نظري و عملي با ايده‌آليسم سوبژكتيو كه صرفاً به تعينات سوژه معتقد است و جهان خارج را به عنوان امري ناشناختي رها مي‌كند و به منطق دروني آن توجهي ندارد، مبارزه مي‌كند و گسست سوژه و ابژه را رفع مي‌كند. سپس در نسبتي اينهمان با فلسفه سوبژكتيو با جنبش‌هاي ملي‌گراي آلماني كه در پي مقاصد سودجويانه و خودسرانگي‌هاي احساسي خويش هستند، مقابله مي‌كند و فهم «هست» يا امر بالفعل را به جاي «بايد»هاي خودسرانه فلسفه و اعتقادات سياسي سوبژكتيو جايگزين مي‌كند. در اين راستا نه تنها با روش منطق خود، تضاد ميان«سوژه/ابژه» و «هست/بايد» را بر مي‌دارد بلكه با برداشتن شكاف امر عقلاني و واقعيت خارجي به تعينات خارجي اعتبار تاريخ تحقق ايده‌ را مي‌دهد؛ از اين طريق او مي‌تواند فهمي جديد از دولت ايجاد ‌كند كه دربردارنده تمامي ديالكتيك‌هاي ذكر شده باشد و از اين دولت در سرتاسر پيشگفتار در برابر اراده خودسرانه‌اي كه ملي‌گرايي آلماني و فلسفه سوبژكتيو به آن منجر مي‌شوند، دفاع مي‌كند.