عنوان مقاله :
واكاوي توانمندي داستانها در بهبود كنشهاي اجرايي به كودكان ADHD گروه سني «الف»، «ب» و «الف/ب» بر پايه نظريه گسترشيافته بازداري رفتار باركلي
پديد آورندگان :
رحيمي سه گنبد ، نجمه دانشگاه فردوسي مشهد , پريرخ ، مهري دانشگاه فردوسي مشهد - گروه علم اطلاعات و دانش شناسي , مشهدي ، علي دانشگاه فردوسي مشهد - گروه علم اطلاعات و دانش شناسي
كليدواژه :
اختلال نارسايي توجه , فزونكنشي (ADHD) , نظريه گسترش يافته بازداري رفتاري باركلي , كنش هاي اجرايي , كتابدرماني , تحليل داستان , گروه سني «الف» و «ب» و «الف , ب»
چكيده فارسي :
مقدمه: اختلال نارسايي توجه/ فزونكنشي، يك اختلال شايع عصب تحولي است كه در بيشتر مواقع در دوره كودكي تشخيص داده ميشود. به اعتقاد باركلي ريشه اختلال، نقص در عملكردهاي اجرايي ميباشد. نظريه بازداري رفتار باركلي و داستانهايي كه عناصر اين نظريه را در برداشته باشند ميتوانند با كمك داستانهاي مناسب در رويكرد كتابدرماني به كاهش نشانههاي اين اختلال كمك كنند. هدف اين پژوهش شناسايي ميزان همخواني محتواي داستانهاي مناسب گروه سني «الف»، «ب» و «الف/ ب» منتشر شده در سالهاي 1385 تا 1395 با مؤلفههاي عناصر نظريه گسترشيافته بازداري رفتار باركلي است. روششناسي: اين پژوهش از نظر هدف كاربردي است كه با روش پيمايشي و تحليل محتواي كيفي انجام گرفت. براي گردآوري اطلاعات از دو سياهه استفاده شد. يكي به ثبت اطلاعات كتابشناختي داستانها اختصاص داشت و ديگري شامل مؤلفههاي عناصر نظريه گسترشيافته بازداري رفتار باركلي بود. از 382 داستان جامعه پژوهش، 70 داستان كه حداقل داراي عناصر نظريه باركلي و يا عدم بازداري رفتار داشتند، براي بررسي در نظر گرفته شد. يافتهها: از ميان داستانهاي بررسي شده، در 53 داستان، مؤلفههاي كنشهاي اجرايي نظريه باركلي شناسايي شد و در 17 داستان شخصيت داستان در برابر يك رويداد، عدم بازداري رفتار نشان ميدهد و به پيامد نامطلوب ميرسد. تحليل و بررسي داستانها نشان داد ميزان حضور هر يك از كنشهاي اجرايي نظريه باركلي در داستانها متفاوت است. همچنين در ميان داستانهايي كه مؤلفههاي كنشهاي اجرايي شناسايي شد، 3 الگو براي بهبود كنشهاي اجرايي وجود دارد. الگوي اول شامل داستانهايي است كه شخصيت داستان در مقابل رويداد آني ابتدا عدم بازداري رفتار دارد ولي بعد متوجه اشتباه خود ميشود و با انجام كنشهاي اجرايي به پيامد مطلوب ميرسد. در داستانهاي الگوي دوم، شخصيت داستان در مقابل رويداد آني از همان ابتدا كنشهاي اجرايي را انجام ميدهد و به پيامد مطلوب ميرسد. الگوي سوم نيز شامل داستانهايي است كه شخصيت (هاي) داستان در مقابل رويداد آني عدم بازداري رفتار را نشان ميدهد ولي از طرف ديگر، شخصيت (هاي) ديگر داستان كنشهاي اجرايي دارند و پيامد مطلوبي را تجربه ميكنند. نتيجهگيري: نتايج اين پژوهش نشان داد كه اين داستانها، با نشان دادن كنشهاي اجرايي ميتوانند ابزار توانمندي براي كتابدرماني و بهبود كنشهاي اجرايي به كودكان ADHD در نظر گرفته شوند. ناشران، نويسندگان، روانشناسان، كتابداران و والدين ميتوانند از پيشنهادهاي كاربردي اين پژوهش بهره گيرند.
عنوان نشريه :
پژوهشنامه كتابداري و اطلاع رساني
عنوان نشريه :
پژوهشنامه كتابداري و اطلاع رساني