پديد آورندگان :
خادمي اشكذري، ملوك دانشگاه الزهراء - گروه روانشناسي تربيتي، تهران، ايران , جماعتي اردكاني، راضيه دانشگاه اردكان - گروه روانشناسي، اردكان، ايران , كاغذگران، فاطمه دانشگاه اردكان - گروه روانشناسي، اردكان، ايران
كليدواژه :
راهبردهاي تنظيم شناختي هيجان , عواطف مثبت و منفي , اضطراب مرگ , خستگي مزمن , پرستار
چكيده فارسي :
زمينه و هدف: اضطراب مرگ و خستگي مزمن از جمله مسائل مهم در كاركنان امور مراقبت و سلامت از جمله پرستاران ميباشد. هدف از پژوهش حاضر تبيين نقش واسطه اي راهبردهاي تنظيم شناختي هيجان در رابطه بين عواطف مثبت و منفي با اضطراب مرگ و خستگي مزمن در پرستاران بود.
مواد و روش ها: جامعه اين پژوهش شامل همه پرستاران شاغل در بيمارستانهاي دولتي شهر يزد بود. از بين اين جامعه نمونه اي به حجم 300 پرستار با روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شد. شركت كنندگان مقياس اضطراب مرگ، پرسشنامه خستگي، پرسشنامه تنظيم شناختي هيجان، مقياس عواطف مثبت و منفي را تكميل كردند. داده ها با استفاده از همبستگي پيرسون در نرم افزار SPSS-22 و مدلسازي معادلات ساختاري در نرم افزار AMOS تحليل شدند.
يافتهها: نتايج نشان داد كه راهبردهاي سازگارانه تنظيم شناختي هيجان در رابطه بين عواطف مثبت و خستگي مزمن داراي نقش واسطه اي بودند. راهبردهاي سازگارانه و ناسازگارانه تنظيم شناختي هيجان در رابطه بين عواطف منفي و خستگي مزمن داراي نقش واسطه¬اي بودند. راهبردهاي ناسازگارانه تنظيم شناختي هيجان در رابطه بين عواطف منفي و اضطراب مرگ داراي نقش واسطه اي بودند.
نتيجه گيري: پرستاراني كه سطوح عواطف مثبت كم و عواطف منفي بالايي را دارند استفاده زيادي از راهبردهاي ناسازگارانه تنظيم شناختي هيجان و استفاده كمي از راهبردهاي سازگارانه تنظيم شناختي هيجان دارند و ممكن است خستگي مزمن را تجربه كنند. همچنين پرستاران با عواطف منفي بالا ممكن است از راهبردهاي ناسازگارانه تنظيم شناختي هيجان استفاده كنند و در نتيجه سطوح بالايي از اضطراب مرگ را تجربه كنند.زمينه و هدف: اضطراب مرگ و خستگي مزمن از جمله مسائل مهم در كاركنان امور مراقبت و سلامت از جمله پرستاران ميباشد. هدف از پژوهش حاضر تبيين نقش واسطه اي راهبردهاي تنظيم شناختي هيجان در رابطه بين عواطف مثبت و منفي با اضطراب مرگ و خستگي مزمن در پرستاران بود.
مواد و روش ها: جامعه اين پژوهش شامل همه پرستاران شاغل در بيمارستانهاي دولتي شهر يزد بود. از بين اين جامعه نمونه اي به حجم 300 پرستار با روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شد. شركت كنندگان مقياس اضطراب مرگ، پرسشنامه خستگي، پرسشنامه تنظيم شناختي هيجان، مقياس عواطف مثبت و منفي را تكميل كردند. داده ها با استفاده از همبستگي پيرسون در نرم افزار SPSS-22 و مدلسازي معادلات ساختاري در نرم افزار AMOS تحليل شدند.
يافتهها: نتايج نشان داد كه راهبردهاي سازگارانه تنظيم شناختي هيجان در رابطه بين عواطف مثبت و خستگي مزمن داراي نقش واسطه اي بودند. راهبردهاي سازگارانه و ناسازگارانه تنظيم شناختي هيجان در رابطه بين عواطف منفي و خستگي مزمن داراي نقش واسطه¬اي بودند. راهبردهاي ناسازگارانه تنظيم شناختي هيجان در رابطه بين عواطف منفي و اضطراب مرگ داراي نقش واسطه اي بودند.
نتيجه گيري: پرستاراني كه سطوح عواطف مثبت كم و عواطف منفي بالايي را دارند استفاده زيادي از راهبردهاي ناسازگارانه تنظيم شناختي هيجان و استفاده كمي از راهبردهاي سازگارانه تنظيم شناختي هيجان دارند و ممكن است خستگي مزمن را تجربه كنند. همچنين پرستاران با عواطف منفي بالا ممكن است از راهبردهاي ناسازگارانه تنظيم شناختي هيجان استفاده كنند و در نتيجه سطوح بالايي از اضطراب مرگ را تجربه كنند
چكيده لاتين :
Background & Aim: Identification of the pattern and causes of death and dealing with its etiological factors is one of the most fundamental principles of planning, management and evaluation, and accountability in the health sector. This study aimed to study and analyze one of the critical phenomena (i.e., death) in Golestan Province.
Materials & Methods: In this study, we used the secondary analysis method and collected data by the census. The statistical population included all cases of death registered at GDR of the deputy of the health of Golestan University of Medical Sciences in 2018. Death indicators were calculated using WinPepi version 11.65, and linear diagrams were drawn in Excel 2016. In addition, the relationship between various causes of death was assessed in SPSS version 23 using Chi-square.
Results: In this study, the three leading causes of death were reported to be cardiovascular diseases, cancers, and external factors, respectively. In terms of gender, the death rate was 1.3 higher in men, compared to women. In addition, the highest percentage of death was related to the age range of more than 80 years. Moreover, the highest rate of specific causal damping and proportional damping was for diseases of the cardiovascular system and the lowest was related to mental and behavioral disorders. Furthermore, the highest specific causal and proportional damping rate were related to cardiovascular diseases, whereas the lowest rate was observed in cases with psychological and behavioral disorders.
Conclusion: In 2018, less than a quarter of the deceased was aged≤52 years, which may explain the high average age of the dead in the province. Continuous studies in determining the level of mortality, its effective causes, and awareness of epidemiological changes are necessary for more accurate planning, maintenance, and promotion of health in any society.