شماره ركورد :
1217565
عنوان مقاله :
بررسي تطبيقي عدم از ديدگاه مولوي در مثنوي و متون بودايي (پراجنياپارميتا و مادياميكاكاريكا)
پديد آورندگان :
غلامحسين زاده ، غلامحسين دانشگاه تربيت مدرس , رستاد ، الهام مركز آموزش عالي اقليد , نگوين تي هين ، زيانگ دانشگاه تربيت مدرس
از صفحه :
1
تا صفحه :
21
كليدواژه :
عدم , مولانا , مثنوي , پراجنياپارميتا , مادياميكاكاريكا. , متون بودايي
چكيده فارسي :
»عدم « يكي از موضوعات پيچيده فلسفي و عرفاني است كه معناي آن مي‌تواند به يكي از مسائل مهم هستي‌شناسي يعني آغاز و انجام جهان پاسخ دهد. بازتاب معاني عدم در عرفان اسلامي و آيين بودايي قابل تأمل است. مولانا در مقام يكي از عرفاي بزرگ اسلامي، با بهره‌گيري از گستره دانش خويش در زمينه متون حِكمي و عرفاني و خلاقيت‌هاي شاعرانه‌، واژه عدم را در معاني بسياري به كار برده است. در متون بودايي پراجنياپارميتا و مادياميكاكاريكا كه از متون مهم تعليمي آيين بودا به شمار مي‌روند، عدم و معناي آن، يكي از موضوعات اصلي و محوري است. در اين پژوهش به شيوه توصيفي ـ تحليلي، تلاش شده است ضمن معرفي دو متن مهم بودايي، ديدگاه مولانا درباره عدم در مثنوي با معاني آن در اين دو متن بررسي و تطبيق شود. نتيجه نشان مي‌دهد عدم خواندن ماهيت پديده‌هاي جهان هستي بدون هيچ تفاوتي در مثنوي و متون بودايي آمده است؛ اما تلقي عدم از آغاز و انجام پديده‌ها، حق يا حقيقت مطلق و غايت فناي سالك معاني ديگري است كه با اختلاف و تفاوت در متون مورد نظر آمده است. ريشه اين تفاوت‌ها را مي‌توان در نوع معرفت و هستي‌شناسي اسلام و آيين بودايي يافت. در عرفان اسلامي حق‌تعالي، پديدآورنده هستي و غايت فناي سالك است؛ در حالي كه در متون بودايي جهان از عدم آمده و به عدم مي‌رود و غايت سالك، رهايي از رنج و رسيدن به نيروانا است.
عنوان نشريه :
پژوهش هاي ادبيات تطبيقي
عنوان نشريه :
پژوهش هاي ادبيات تطبيقي
لينک به اين مدرک :
بازگشت