عنوان مقاله :
تدوين مدل ساختاري اختلال علائم جسمي بر پايه متغيرهاي سازماني تنشزا با ميانجيگري فرآيندهاي خودنظمدهي در نمونهاي باليني از افسران پليس
پديد آورندگان :
مصطفائي ، فاطمه دانشگاه شاهد - دانشكده علوم انساني - گروه روانشناسي باليني , نايينيان ، محمدرضا دانشگاه شاهد - دانشكده علوم انساني - گروه روانشناسي باليني , مداحي ، محمد ابراهيم دانشگاه شاهد - دانشكده علوم انساني - گروه روانشناسي باليني , غلامي فشاركي ، محمد دانشگاه تربيت مدرس - دانشكده علوم پزشكي - گروه آمارزيستي
كليدواژه :
اختلال علايم جسمي , استرس , فرآيندهاي خودنظم دهي , مدل ساختاري , پليس
چكيده فارسي :
اهداف: يكي از دلايلي كه بخش عمده مراجعات كلينيكي را در برميگيرد، شكايت از علايم جسماني است كه در آخرين ويراست راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني تحت عنوان اختلال علايم جسمي توصيف شده است. پژوهش حاضر با هدف تعيين برازش مدل ساختاري رابطه اختلال علايم جسمي با متغيرهاي سازماني تنشزا با ميانجيگري فرآيندهاي خودنظمدهي در نمونه باليني از بيماران با تشخيص اختلال علايم جسمي انجام شد.مواد و روشها: جامعه آماري عبارت بود از تمامي بيماران داراي اختلال علايم جسمي كه در شش ماه اول سال 1398 به بيمارستانها و مراكز بهداشتيدرماني پليس شهر تهران مراجعه كرده بودند كه از اين بين 30 نفر به روش هدفمند انتخاب شدند. ابزارهاي مورد استفاده در مطالعه، پرسشنامه براي اختلالات علايم جسماني، فرم كوتاه مقياس استرس پليس ايران، مقياس خودتنظيمگري، پرسشنامه غربالگر و مصاحبه ساختاريافته باليني براي ارزيابي اختلالات DSM5 بود كه همه از اعتبار و پايايي مناسبي برخوردار بودند. دادههاي حاصل با استفاده از روش معادلات ساختاري و به كمك نرمافزارهاي SPSS 23 و PLS 2 تجزيه و تحليل شدند.يافتهها: نتايج حاصل از مدليابي معادلات ساختاري، نقش ميانجيگري فرآيندهاي خودنظمدهي را در رابطه بين متغيرهاي سازماني تنشزا و اختلال علايم جسمي تأييد كردند، به طوري كه برازش مدل كلي (GOF) در گروه نمونه 0.490 بود و مدل داراي برازش بود. يافتهها نشان دادند كه متغيرهاي سازماني مأموريتي بيشتر از متغيرهاي سازماني غيرمأموريتي بر علايم جسمي تأثيرگذار بود. همچنين مدل فرضي اوليه برازش مطلوبي با دادههاي مشاهدهشده داشت و متغيرهاي سازماني تنشزا از طريق خودنظمدهي واريانس بيشتري از علايم جسمي را تبيين كردند.نتيجهگيري: اگر افسران پليس از راهبردهاي خودنظمدهي استفاده كنند، بهتر ميتوانند از تأثيرات تنشهاي سازماني بر ايجاد علايم جسمي جلوگيري كنند و اين ويژگي نقش حائل را در رابطه بين متغيرهاي سازماني تنشزا و علايم جسمي ايفا ميكند و منجر به كاهش اثر تنيدگي در افراد ميشود.