عنوان مقاله :
لهراسپِ بيگانه، سگزيانِ ايراني بررسيِ مفهومِ «ايرانيان» در مصراعِ «همه كشور ايرانيان را دِهَم»
پديد آورندگان :
اردستاني رستمي ، حميدرضا دانشگاهِ آزادِ اسلامي واحدِ دزفول - گروهِ زبان و ادبيّاتِ فارسي
كليدواژه :
لهراسپ , صابئي , بختالنصر , ايرانيان , سيستان , اسفنديار
چكيده فارسي :
نگارنده در جستارِ پيشِ رو مي كوشد تا با استفاده از منابعِ دورۀ اسلامي و به روشِ توصيفي ـ تحليلي، مقصودِ اسفنديار از واژۀ «ايرانيان» را در اين مصراع: «همه كشور ايرانيان را دِهَم» كه در هَنگامِ گِله گزاري از گُشتاسپ نزدِ مادرش مي گويد، روشن سازد. بسياري از پِژوهندگانِ شاهنامه اين پرسش را مطرح كرده اند كه مگر ايران در زمانِ گُشتاسپ در دستِ ايرانيان نبوده است كه اسفنديار مي خواهد پس از گرفتنِ آن از پدر، آن را در اختيارِ ايرانيان گذارد؟ نتيجۀ پِژوهش نشان خواهد داد كه پهلَوانانِ عهدِ كَيْخُسْرَو، گويا از آنجا كه لهراسپ، پدربزرگِ اسفنديار، كيشِ صابئي دارد (در شاهنامه نشانه هايي از آن آمده و در منابعِ ديگر به صابئي بودنِ او به آشكار اشاره شده است) و با بيگانگاني چون بخت النصرِ بابِلي، پيوندهايي بسيار نزديك داشته است، او را نانِژاده و بيگانه مي پنداشتند. اسفنديار در مصراعِ يادشُده و در تقابل با پدرش، مي خواهد همين موضوع را پيش كَشد؛ پس «ايرانيان» در سخنِ او يعني پهلَوانانِ سيستان؛ زيرا پارت ها كه خاندانِ زال و گودرز از آنان اند، سرزمينِ خود و پيرامونِ آن را ايران شهر مي گفتند و سيستان را مي توان با توجّه به شواهدي كه خواهد آمد، در پيوند با ايران ويج (پهنۀ ايراني) دانست.
عنوان نشريه :
كهن نامه ادب پارسي
عنوان نشريه :
كهن نامه ادب پارسي