عنوان مقاله :
تحليل اجتماعي ابسنس (غياب) در روايتهاي تاريخي عكاسي
پديد آورندگان :
حسن پور ، محمد دانشگاه سيستان و بلوچستان - دانشكدۀ هنرومعماري
كليدواژه :
ابسنس در عكاسي , روايت تاريخي , تاريخ اجتماعي , غياب و حضور , عكسهاي اجتماعي
چكيده فارسي :
بيان مسئله: كيفيتِ زيست و معناي زندگي همواره با حضور عناصر، اشياء، چيزها، افراد و مفاهيم پيوند خورده است و غياب بهمعناي نفي و سلبِ حضور، اين معنا را قوام داده و از همينرو در فلسفه و هنر بسيار وارد شده است. مفهوم ابسنس به مثابۀ يك استراتژي هنري در بطن بسياري از آثار هنري بهويژه در قرن حاضر تلقي ميشود. در عكسها، متوني كه ردّ حضور چيزها را در گذشته عرضه ميكنند، ابسنس كاركردي استنادي پيدا ميكند. اما پرسشِ اساسي اين است كه چگونه در متون عكاسانه، از غياب عناصر و چيزها، پي به وجود روايتهاي تاريخي نهفته در متن آنها ميبريم؟هدف پژوهش: عكسها بهعنوان متوني همهجا حاضر چه در آلبومهاي خصوصي يا نهادهاي هنري ياخبري، و چه در فضاهاي اجتماعي مجازي و مبتني بر وب، غيبتهاي گوناگوني را كه خاستگاههاي متفاوتي دارند، ارايه ميكنند و تحليل تاريخي غياب در اين آثار، به فهم بهتر بستر اجتماع انساني منجر ميشود. فرضيه اين است كه عكس بهعنوان يك متن تاريخي وقتي با روايتهاي پيرامون و بيرونيِ خود پيوند خورده و تحليل شود، غياب را بهمثابۀ نفيِ حضورِ نيروهاي سرخوردهاي در متن اجتماعي ارايه ميدهد كه هريك، بهصورت بالقوه قدرت مشاركت و تغيير در رفتارها و كنشهاي زندگي روزمره را دارند. روش پژوهش: براساس تحليل مبتني بر تاريخ اجتماعي در متون عكاسانه خواهد بود، چرا كه در اين رويكرد، رفتارها، رخدادها و باورها در بافت زندگي روزانه، در روند تحقيق تاريخي داراي اهميت است. نتيجهگيري: ابسنس در قاب عكس، ميتواند اشكالي متنوع از قدرتهاي پنهاني لايههاي مختلف اجتماعي را عرضه دارد؛ نيز به جايگاهِ عناصر غايب در سطح عكسها پرداخته و توضيح داده شده است كه چگونه عكاسي از ابسنس بهعنوان مفهومي پستمدرنيستي بهره ميبرد تا بهواسطۀ غياب عناصر تاريخي، محتواي متفاوت و قرائت ديگرگوني را از رخداد شكل دهد.