عنوان مقاله :
تحليل نشانهشناسانه از مؤلفههاي مؤثر بر تفسير و شكلگيري مفهوم جهت كاربست در هستيشناسي
پديد آورندگان :
مرادي ، خديجه دانشگاه الزهرا - دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي , غائبي ، امير دانشگاه الزهرا (س) - دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي - گروه علم اطلاعات و دانششناسي , كربلا آقايي كامران ، معصومه دانشگاه الزهرا - دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي - دانشيار گروه علم اطلاعات و دانششناسي
كليدواژه :
مفهوم , تفسير , نشانهشناسي , چارلز سندرس پيرس , نشانه , الگوي نشانه پيرس , هستيشناسي
چكيده فارسي :
هدف: يكي از مشكلات هستيشناسي كمتوجهي به فرايندهاي شكلگيري معنا در ذهن انسان است. هستيشناسي داراي ساختار ارجاعي است و تنها با برقراري روابط بين مفاهيم سعي دارد معنا را بازيابي كند؛ اما به مسئله شناخت و فرايندهاي تفسير و شكلگيري مفهوم در ذهن و خلق معنا در انسان توجهي ندارد. هدف پژوهش حاضر اين است كه با استفاده از الگوي سهوجهي نشانه پيرس و تمركز بر مؤلفه تفسير اين الگو، مؤلفههايي را كه در شكلگيري مفهوم در ذهن انسان و خلق معنا تأثير دارند شناسايي و براي كاربرد در هستيشناسي معرفي كند. براي رسيدن به اين هدف از عاشورا بهعنوان يك چندمعنايي استفاده شده است. روش: اين پژوهش كيفي در دو گام انجام شده است. در گام نخست، صفحات شخصي اينستاگرام پنج گروه (افراد پرطرفدار، مداحان، پديدآورندگان آثار عاشورايي، مردم عادي، و افرادي با نگاه متفاوت) بهعنوان جامعه پژوهش، انتخاب و يادداشتهاي منتشرشده در صفحات ايشان با روش تحليلمحتواي كيفي تحليل شدند. در گام دوم 10 نفر از پديدآورندگان آثار عاشورايي درزمينههاي نقاشي، ادبيات، خوشنويسي، فيلم و كاريكاتور انتخاب و تجربه زيسته آنها در خلق آثار با روش پديدارشناسي تحليل شدند. يافتهها: تعداد 29 مقوله اصلي و 292 مقوله فرعي از تحليل محتواي كيفي، 6339 يادداشت صفحات اينستاگرام در گام نخست و 8 مقوله اصلي و 47 مقوله فرعي از تحليل مصاحبههاي پديدآورندگان آثار عاشورايي در گام دوم، شناسايي و استخراج شدند. نتيجه گيري: تفسير فردي از يك واقعه و تشكيل مفهوم و الگوهاي ذهني در وي به سه جهان ( جهان شخصي، جهان اجتماع و جهان فناوري) وابسته است كه تجربهها و پيشداشتههاي ذهني و همچنين بافتي كه فرد در آن قرار دارد را شكل ميدهند. مفهوم، بافتمحور است و تفسير آن فقط به تفسيرگر فردي بستگي ندارد؛ بلكه وابسته به بافت اجتماعي است. ترجيح شخصي انسان، تنها راه تفسير نشانهها وعامل تعيينكننده اصلي در شكلگيري نظامهاي معنايي مانند هستيشناسيها نيست. بافتي كه انسان در آن به سر ميبرد، قواعد اجتماعي و همچنين عادتها، محدوديتهايي را براي تفسير ايجاد ميكند. براين اساس، استفاده از نظام ارجاعي و قواعد منطق و همچنين بهكارگيري ابزارهاي هوش مصنوعي و علوم رايانه بهتنهايي نميتواند در هستيشناسي به بازنمايي معنا كمك كند؛ بلكه ويژگيهاي فردي، بافت، پيشداشتههاي ذهني و مؤلفههاي موجود در سه جهان شخصي، اجتماعي و فناورانه در شكلگيري مفهوم و ساخت معنا مؤثر، و توجه به آنها در هستيشناسي بهويژه در موضوعهاي چندمعنايي و بافتمحور مانند عاشورا ضروري است.
عنوان نشريه :
مطالعات ملي كتابداري و سازماندهي اطلاعات
عنوان نشريه :
مطالعات ملي كتابداري و سازماندهي اطلاعات