عنوان مقاله :
فرايند دولتملتسازي و نقش آن در شكلگيري بحران لبنان
پديد آورندگان :
بخشي ، احمد دانشگاه بيرجند - دانشكده ادبيات و علوم انساني - گروه علوم سياسي , احسان ، مزدخواه دانشگاه بيرجند - دانشكده ادبيات و علوم انساني - گروه علوم سياسي , يوسفي ، هدي دانشگاه علامه طباطبايي - دانشكده حقوق و علوم سياسي - گروه مطالعات منطقه اي
كليدواژه :
بحران هويت , خاورميانه , دولتملت , لبنان , مداخلۀ خارجي
چكيده فارسي :
فرايند دولتملتسازي، فرايندي غربي است كه كشورهاي مدرن اروپايي بهگونهاي مطلوب آن را بهكار گرفتهاند. اين فرايند مبتني بر ايجاد نهاد قدرتمند دولت، شكلدادن به بروكراسي منظم و كارآمد و نيز تعريف هويت ملي براي شهروندان حاضر در مرزهاي مشخص، با عنوان ملت است. نظريههاي متعددي در باب تبيين فرايند دولتملتسازي و نيز بررسي الگوهاي مختلف آن وجود دارد. تقريباً در خاورميانه بهسادگي اجراشدني نيست. مرزهاي تحميلي در خاورميانه، نبود زمينههاي دولتملتسازي همچون دموكراسي در كشورهاي خاورميانه، پيوستن ديرهنگام كشورهاي منطقه به اين فرايند و نيز پراكندگي قومي و نژادي مردم در اين منطقه، سبب بروز تنشهايي در داخل و در ميان كشورها ميشود. در لبنان، بهعنوان يكي از نمونههاي ناموفق در عرصۀ دولتملتسازي، تعدد گروههاي قومي و مذهبي و وجود مداوم تنشهاي امنيتي، چرخۀ بيپاياني از بحران را در بدنۀ قدرت و در سطح جامعه رقمزده است. در اين مقاله، ميخواهيم با مروري بر نظريههاي دولتملتسازي، چارچوبهاي آنها را در خاورميانه بهكار بسته و دلايل موفقشدن يا موفقنشدن آنها را بررسي كنيم. اين پرسش مطرح است كه موانع اصلي موفقشدن دولتملتسازي در خاورميانه و بهويژه در لبنان چه بوده است؟ فرض ما مبتني بر اين است كه الگوي بهكار گرفتهشده براي دولت ملتسازي در خاورميانه، بهجاي آنكه به حل مسئله بپردازد، تشديدكنندۀ بحرانهاي جديدي بوده است. در رابطه با لبنان بهعنوان نمونۀ مطالعاتي اين مقاله، ميكوشيم با بررسي مؤلفههايي چون ساختار حكومتي، دموكراسي محدود و تشتت قومي و فرقهاي شكست روند دولتملتسازي در اين كشور را با روش توصيفيتحليلي تبيين كنيم.
عنوان نشريه :
مطالعات بنيادين و كاربردي جهان اسلام
عنوان نشريه :
مطالعات بنيادين و كاربردي جهان اسلام