ارائه الگوي محيط‌هاي تسهيل‌كننده انتقال يادگيري در آموزش‌ عالي با رويكرد نظريه‌پردازي داده‌بنياد

Designing a facilitating environment for transferring learning to higher education

امروزه آموزش به عنوان ابزار پيشرفت و توسعه، پاسخگوي نياز سازمان هاي يادگيرنده است كه به كمك آن مي توان دانش، مهارت و نگرش كاركنان را بهبود بخشيد و از اين راه سازماني پويا و فعال را كه پاسخگوي نياز فناوري است، ايجاد كرد. اين مطالعه با هدف ارايه الگوي محيط هاي تسهيل كننده انتقال يادگيري در آموزش عالي انجام شده است. مشاركت كنندگان پژوهش شامل، 30 تن از مديران، كارمندان، اعضاي هيات علمي، كارشناسان و متخصصان درزمينه آموزش منابع انساني دانشگاه فردوسي مشهد بودند كه به صورت هدفمند و به شيوه گلوله برفي تا دستيابي به حد اشباع نظري انتخاب شدند. ابزار جمع آوري اطلاعات مصاحبه باز و نيمه ساختار يافته بود. تحليل مصاحبه ها با استفاده از رهيافت نظام مند استراوش و كوربين شامل كدگذاري باز، محوري و منتخب انجام شد. با استفاده از مثلث سازي، روش بازخورد مشاركت كنندگان و خبرگان غير مشاركت كننده از اعتبار تحليل ها اطمينان حاصل شد. نتايج نشان داد مقوله محوري مطالعه حاضر مشاركت حرفه اي در آموزش است كه باتوجه به شرايط علي (قابليت هاي نظام مديريت منابع انساني، عوامل شغلي)؛ شرايط زمينه اي (جو سازنده دانشگاهي، عوامل مديريتي)؛ شرايط مداخله گر (عوامل فراسازماني)؛ راهبردها (پويايي محيط دانشگاهي، مكانيزم هاي انگيزشي، مديريت عمكرد)؛ پيامدها (فردي، سازماني) تدوين و الگوي نهايي بر اساس عوامل مذكور ارايه شده است. درمجموع مي توان اين عوامل را براي يادگيري فراگيران در آموزش هاي سازماني مورد نظر قرار داد. برنامه ريزان آموزشي و مديران باتوجه به اين عوامل و تقويت آنها مي توانند انتقال مهارت هاي آموخته شده به محيط كار، به عنوان يكي از مهم ترين شاخص هاي اثربخشي برنامه هاي آموزشي را افزايش دهند.

Nowadays is education as a means of development is responsive to learning organizations. Though education, we can improve the knowledgs, skils, and attitudes of employees and thus creat an organization responsive to technological needs for organizational. The aim of this study was to present a model for environments facilitative to learning transmissions in higher education. The statistical population in the ganalatative phase consists of 30 individuals, including eight managers, six university professors, ten clears, and six experts in human resources education To reach saturation snowball sampling was done. Semi-stoctared interviews were conduced. researchers did analysis them by struss and corbeen. The reliability and validity of the data in both phase were examed though participants and experts analayzis. The pivotal issue in the present study is professional participation in education and practical implementation of learning. Based on the causal, bachground and rtervetional conditions, a final model has been presented. The resnlts of the guatatative phase demonstrated that the obtained model has fit indices and is confirmed.