عنوان مقاله :
خداي دين و خداي فلسفه؛ مغايرت يا اينهماني
پديد آورندگان :
عبدالهي ، مهدي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران - گروه فلسفه اسلامي
كليدواژه :
خداي فلسفه , خداي دين , عشق به خدا , صفات ذاتي , صفات فعلي
چكيده فارسي :
برخي فيلسوفان غربي و متألهان مسيحي اعتقاد دارند خدايي كه در فلسفه اثبات ميشود، مغاير با خدايي است كه دين توصيفش ميكند. برخي ديگر از انديشمندان معتقدند خداي دين شايسته محبت و پرسش است، در حالي كه خداي فلاسفه تنها يك واجبالوجود است كه شوري در دلها نميافكند. مدعاي دوگانگي خداي دين با خداي فلسفه از منظر قرآن و فلسفه اسلامي پذيرفتني نيست؛ زيرا طبق قرآن، يكي از اوصاف منحصر در فرد الله تعالي، «شيء غيرمخلوق» است. واجبالوجود فلسفه تنها موجود بدون علت است. پس «شيء غيرمخلوق» وصف انحصاري الله قرآن و واجب فلسفه است. بنابراين مصداق الله و واجبالوجود يكي است. حقيقت مدعاي دوم با تمركز بر صفات ذاتي و فعلي خداوند است. اوصاف فعلي خداوند بيانگر روابط گوناگون خداوند با مخلوقات و انساناند؛ اما صفات ذاتي چگونگي ذات الهي و كمالات او را توصيف ميكنند. توجه به اوصاف فعلي خداوند و نقش او در هستي و زندگي انسان، شايستگي او براي محبتورزي و پرستش را نشان ميدهد؛ اما فيلسوفان فراتر از اين معرفت عمومي، خداوند را به اوصاف كمالش ميشناسند و اين معرفت به كمال بيپايان و زبيايي كرانناپيداي خداوند عشقي عقلاني در دل ميافكند.