عنوان مقاله :
گرهگشايي معنايي ـ ساختي از يك غزل پيچيدۀ حافظ
پديد آورندگان :
طاهري ، قدرت الله دانشگاه شهيد بهشتي - دانشكدۀ ادبيات و علوم انساني - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
غزل حافظ , شعر قلندرانه , روايت فشرده , تأويل و تفسير
چكيده فارسي :
بخش زيادي از شعر حافظ، محصول تجربه هاي عرفاني است و شاعر در مقام صورت بندي زباني آنها از انواع شگردهاي بلاغي بهره برده است. تجربه هاي عرفاني، بيشتر در غزل هاي روايي او نمايان شده و به دليل فشردگي روايت و سياليّت ذاتيِ تجربه هاي عرفاني، علي رغم داشتن زبان ساده، گره هاي دشواري در معنا و شكل غزل ها ايجاد مي شود. غزل شمارۀ 423 با مطلعِ «دوش رفتم به در ميكده خواب آلوده// خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده» يكي از اين نمونه هاست. اين غزل، اگرچه بهصورت پوشيده، مرحلۀ تبديل «عرفان زاهدانه» به «عرفان عاشقانه» را گزارش مي كند، در صورت روايت بهويژه در پرداخت شخصيت «مغبچۀ باده فروش» و گفتگويي كه بين او و راوي درمي گيرد، هنجارهاي ادبي و عرفانيِ سنت شعر قلندرانه نقض مي شود؛ مغبچۀ باده فروش كه در شعر قلندرانه مشوّق سالكِ مقيم عالم زهد براي ورود به ميخانه است، در نقش تازه اي ظاهر مي شود و ملامت گرانه راوي را از اينكه به ديرمغان پاي نهاده است و شرابي نوشيده و با شيرين پسران نرد عشق باخته، به نقد ميكشد. مسئلۀ اصلي نوشتار حاضر اين است كه چگونه مي توان غزل حاضر را در متن سنت شعر قلندريِ پيش از حافظ و ابيات پراكندۀ خود وي قرار داد و غزل را از اين تناقض معنايي و شكلي نجات داد؟ ما با ارائۀ خوانشي معنايي ـ ساختي و به شيوۀ «تأويلي و تفسيري» سعي مي كنيم گره اين مشكل را باز و اثبات كنيم همين غزل نيز در ادامۀ سنت غزل قلندرانه و دستگاه فكري حافظ است و شاعر با دستكاري رندانه در سنت ادبي، به روايت و ساختي هنري از بيان همان انديشه ها دست يافته و با ايجاد ابهامي معنايي و شكلي، اثري گشوده بر خوانش هاي مختلف آفريده است.
عنوان نشريه :
ادبيات عرفاني
عنوان نشريه :
ادبيات عرفاني