عنوان مقاله :
بررسي و تطبيق مفهوم سوليپسيسم در انديشة هوسرل و ويتگنشتاين
پديد آورندگان :
فرجي، عليرضا دانشگاه پيام نور - دانشكده الهيات - گروه فلسفه، تهران، ايران
كليدواژه :
سوليپسيسم , ايدئاليسم , خود , هوسرل , ويتگنشتاين
چكيده فارسي :
فرد سوليپسيست بر اين باور است كه «خودِ» درونياش محور هرگونه تجربه و شناخت است و تنها شناخت او امري قابلاتكاء و اصيل ميباشد. از نظر يك سوليپسيست، جهان پيشِ روي سابجكتيويتة «من» قرار گرفته است و حقيقت آن بستگي به درك من از آن دارد. در واقع، فروكاستنِ جهان به سابجكتيويتة انسان سرآغاز نگرشهاي مبتني بر سوليپسيسم است؛ ازاينرو، بيشتر انديشمندان ريشة آن را غالباً در انديشههاي ايدئاليستي ميجويند. به همين دليل، مسأله و مشكلي است بر سر راه بيشتر فيلسوفاني كه تفكرشان رنگوبوي ايدئاليستي دارد. هوسرل و ويتگنشتاين، دو فيلسوف تأثيرگذار معاصر، بهدليل جنبههاي ايدئاليستيِ تفكرشان، همواره با چالش سوليپسيسم روبهرو بودهاند. با توجه به اينكه اين دو فيلسوف دورههاي گوناگوني را در حيات فكريِ خود طي كردهاند، برخوردشان با چالش يادشده تفاوتها و شباهتهايي دارد. در اين پژوهش، با بررسي و تحليل بنيانهاي فكريِ هر كدام از اين فلاسفه، برداشت آنها از مفهوم سوليپسيسم ژرفكاوي و تطبيق داده شد.
چكيده لاتين :
Solipsists maintain that their inner self is based on their experience and cognition and only this cognition is reliable and authentic. The reduction of the universe into human subjectivity is the beginning of solipsist-based theories. Therefore, most philosophers often seek its roots in idealistic ideas. Husserl and Wittgenstein, two influential contemporary philosophers have always faced the challenge of Solipsism because of the idealistic aspects of their thinking. Since these two have gone through different periods in their intellectual life, their approaches to this challenge have some differences and similarities. In this study, by examining and analyzing the intellectual foundations of each, we have deeply explored and applied their approaches to the concept of Solipsism