شماره ركورد :
1235849
عنوان مقاله :
نسبت عقل و شرع در حكمت سينوي و فلسفه آكوئيني و پيامدهاي آن براي رابطه دين و سياست
عنوان به زبان ديگر :
The Relation between Reason and Religious Law in the Avicenna's Wisdom and Aquinas' Philosophy and its impact on the Relation of Religion and Politics
پديد آورندگان :
موسوي، جواد داﻧﺸﮕﺎه آزاد اﺳﻼﻣﯽ واﺣـﺪ ﻋﻠـﻮم وﺗﺤﻘﯿﻘﺎت تهران - داﻧﺸـﮑﺪه ﺣﻘـﻮق، اﻟﻬﯿـﺎت و ﻋﻠـﻮم ﺳﯿﺎﺳـﯽ - ﮔـﺮوه ﻋﻠـﻮم ﺳﯿﺎﺳـﯽ , پولادي، كمال داﻧﺸﮕﺎه آزاد اﺳﻼﻣﯽ ﭼﺎﻟﻮس - داﻧﺸﮑﺪه ﺣﻘﻮق و ﻋﻠﻮم ﺳﯿﺎﺳﯽ - ﮔﺮوه ﻋﻠﻮم ﺳﯿﺎﺳﯽ , عباسي،‌ بابك داﻧﺸﮕﺎه آزاد اﺳﻼﻣﯽ واﺣـﺪ ﻋﻠـﻮم وﺗﺤﻘﯿﻘﺎت تهران - داﻧﺸـﮑﺪه ﺣﻘـﻮق، اﻟﻬﯿـﺎت و ﻋﻠـﻮم ﺳﯿﺎﺳـﯽ - ﮔـﺮو تخصصي فلسفه , ساعي، احمد داﻧﺸﮕﺎه آزاد اﺳﻼﻣﯽ واﺣـﺪ ﻋﻠـﻮم وﺗﺤﻘﯿﻘﺎت تهران - داﻧﺸـﮑﺪه ﺣﻘـﻮق، اﻟﻬﯿـﺎت و ﻋﻠـﻮم ﺳﯿﺎﺳـﯽ - ﮔـﺮوه ﻋﻠـﻮم ﺳﯿﺎﺳـﯽ
تعداد صفحه :
26
از صفحه :
163
از صفحه (ادامه) :
0
تا صفحه :
188
تا صفحه(ادامه) :
0
كليدواژه :
عقل و شرع , ابن سينا , وحي , آكوئيناس , قانون و سياست
چكيده فارسي :
مسئله اصلي درجهان اسلام همواره مسيله نسبت «عقل و شرع» بوده است. برهمين اساس، دراين پژوهش با مفروض گرفتن نظريه ليو اشتراوس درباب آنچه «فلسفه قدما»، بافقدان «سياست» ارسطو درجهان اسلام و متقابلا «قوانين» افلاطون درمسيحيت قرون وسطي، مي نامد با مقايسه انديشه ابن سينا و آكوييناس درباب نسبت عقل و شرع/وحي، بحث را معطوف به حكمت عملي آنها خواهيم كرد تا روشن سازيم رابطه دين و سياست چه وضعيتي پيدا مي كند و چه نتايجي بر آن مترتب است. پرسش ما اين است كه در انديشه ابن سينا و آكوييناس عقل و شرع/وحي چه نسبتي دارند و تبعات آن درباب نسبت دين و سياست درحوزه سياسي چيست؟ فرضيه پژوهش اين است كه «ابن سينا با تقسيم فلسفه به دو شاخه عملي و نظري، با غالب شدن خوانش افلاطوني در حوزه سياسي، عقل را محدود به حكمت نظري به عوان جستجوي سعادت اخروي كرد و شرع را به عنوان جستجوي سعادت دنيوي حاكم بر حوزه سياست كرد. درنتيجه، ابن سينا نوعي هماهنگي در عين مفارقت ميان عقل و شرع برقرار كرد و منجر به تابع قرار گرفتن سياست نسبت به دين شد وبه تبع آن سياست خارجي دولت هم تابعي از مفروضات ديني شد. در مقابل، آكوييناس با وارد كردن معرفتشناسي ارسطويي، بحث عقل و وحي را در نوعي هماهنگي، در عين استقلال، در حكمت نظري و عملي قرار داد كه مكمل يكديگرند و در حوزه سياست، عقل قانونگذار و قانون الهي مكمل آن در نظر گرفته شد.دنتيجه،اينايدهآكوييناسمنجر به استقلال سياست از دين شد ودرحوزه روابط خارجي نيز بازتاب يافت.»
چكيده لاتين :
The major problem in the Islamic world has been always the relation between religious law and reason. Assuming Leo Strauss's theory about what he called 'Classical Political Philosophy,' with Aristotle's 'lack of politics' in the Islamic world and Plato's 'laws' in the Christianity at the middle ages, and with comparing the thoughts of Avicenna and Aquinas about this relation, this paper attempts to address 'Practical Wisdom' to light the relation between religion and politics and its results. The research question is: what is the relation between reason and religious law/revelation, and what is its impact on practical wisdom. The hypothesis is that Avicenna limited the reason to the theoretical wisdom as pursuing Happiness in the hereafter by dividing the wisdom to practical and theoretical, with the domination of Plato's understanding in practical wisdom, led to a situation in which politics follow the religion. On the contrary, by entering Aristotle's epistemology, Aquinas place reason and revelation in theoretical and practical wisdom, which complement each other, with a kind of coordination and independence; and in the realm of practical wisdom, the legislator's reason and god's law complete that. As a result, Aquinas's idea led to the separation of politics and religion.
سال انتشار :
1399
عنوان نشريه :
سياست جهاني
فايل PDF :
8454589
لينک به اين مدرک :
بازگشت