بررسي ارتباط بين سرمايه اجتماعي و سبك هاي مقابله اي در بيماران مبتلا به مالتيپل اسكلروزيس

Investigating the relationship between social capital and coping with Multiple Sclerosis

مقدمه: روش هاي مقابله اي و حمايت اجتماعي در تطابق بيماران مبتلا به مالتيپل اسكلروزيس (Multiple Sclerosis) با عوارض ناشي از بيماري‌ نقش دارند. اين پژوهش با هدف تعيين رابطه سرمايه‌ي اجتماعي با سبك هاي مقابله اي بيماران MS طراحي و انجام شد. روش ها: مطالعه حاضر يك مطالعه توصيفي-تحليلي بود. جامعه پژوهش كليه بيماران مبتلا به MS مراجعه كننده به انجمن MS اهواز بود. 40 نفر با توجه به ويژگي هاي ورود به مطالعه به عنوان نمونه پژوهش و به روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند. ابزارهاي جمع آوري داده ها در اين مطالعه عبارت بودند از پرسشنامه هاي سرمايه اجتماعي اونيكس و بولن و راهبردهاي مقابله اي لازاروس و فولكمن. پس از جمع آوري داده ها، داده ها با استفاده از آزمون آماري ضريب همبستگي پيرسون و نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد تجزيه تحليل قرار گرفتند. نتايج: 70 درصد بيماران مورد مطالعه زن، 45 درصد خانه دار و 55 درصد آنها سطح سواد ديپلم به پايين داشتند. 50 درصد آنها سرمايه اجتماعي خود را در حد كم گزارش كردند. بيماران از سبكهاي مقابله اي مساله مدار بيشتر از هيجان مداراستفاده مي كردند. 45 درصد آنها از سبك هاي مقابله اي به ميزان كم استفاده مي كردند. بر اساس نتايج حاصل از آزمون ضريب همبستگي، بين دو متغير سرمايه اجتماعي و راهبردهاي مقابله اي مساله مدار در بيماران مورد مطالعه، همبستگي مثبت و معني دار آماري وجود داشت (0/03 =P) ولي بين سبك هاي مقابله اي و ابعاد آن شامل: شناختي(P = 0.158 ) ، ساختاري(P = 0.264 ) و ارتباطي ( P = 0.355)، همبستگي معني دار آماري يافت نشد. نتيجه گيري: به دليل اينكه سرمايه اجتماعي در تطابق با مشكلات ناشي از بيماري MS نقش مثبت و مستقيمي دارد، مي بايستي در جهت افزايش سرمايه و حمايت اجتماعي اين بيماران كار كرد و همچنين روي استفاده و كاربرد اين سرمايه ها توسط بيماران در كنار آمدن با مشكلات خود تمركز كرد.

Introduction: Coping methods and social support play a role in adapting patients with multiple sclerosis (MS) to the complications of the disease. This study was designed and conducted to determine the relationship between social capital and coping styles of MS patients. Methods: The present study was descriptive-analytical. The study population was all patients with MS referred to Ahvaz MS Association. 40 people were selected as the research sample and available sampling method according to the inclusion characteristics. Data collection tools in this study were Onyx and Bullen's social capital questionnaires and Lazarus and Folkman's coping strategies. After data collection, the data were analyzed using the Pearson correlation coefficient and SPSS software version 22. Results: 70% of the patients were female, 45% were housewives and 55% had lower diploma literacy. 50% of them reported their social capital as low. Patients used problem-oriented coping styles more than emotion-oriented ones. 45% of them used coping styles to a lesser extent. Based on the results of the correlation coefficient test, there was a positive and statistically a significant correlation between the two variables of social capital and problem-oriented coping strategies in the studied patients (P = 0.03), but between coping styles and its dimensions including Cognitive (P = 0.158), structural (P = 0.264) and communicative (P = 0.355), no statistically a significant correlation was found. Conclusions: Because social capital has a positive and direct role in adapting to the problems caused by MS, it is necessary to work to increase the capital and social support of these patients and also to focus on the use and application of these funds by patients to cope with their problems.