عنوان مقاله :
تأثير دو روش مشاوره گروهي با حضور همسر و مراجعمحور، به شيوه شناختي-رفتاري در دوران بارداري، بر ارتقا سلامت روان پس از زايمان: يك مطالعه كارآزمايي باليني
عنوان به زبان ديگر :
EFFECTIVENESS OF GROUP-COUNSELING IN THE PRESENCE OF SPOUSE and CLIENT-ORIENTED, USING COGNITIVE-BEHAVIORAL APPROACH DURING PREGNANCY ON PROMOTING POSTPARTUM MENTAL HEALTH: A RANDOMIZED CLINICAL TRIAL
پديد آورندگان :
دافعي، مريم دانشگاه علوم پزشكي شهيد صدوقي - مركز تحقيقات مراقبتهاي پرستاري مامايي در سلامت خانواده - دانشكده پرستاري و مامايي، يزد، ايران , مجاهد، شهناز دانشگاه علوم پزشكي شهيد صدوقي - مركز تحقيقات مراقبتهاي پرستاري مامايي در سلامت خانواده - دانشكده پرستاري و مامايي، يزد، ايران , شجاع الديني اردكاني، طيبه دانشگاه آزاد اسلامي واحد ميبد - گروه مامايي، ميبد، ايران
كليدواژه :
مشاوره و آموزش , شناختي رفتاري , پس از زايمان , سلامت روان
چكيده فارسي :
پيشزمينه و هدف: دوران بارداري، دوراني بحراني همراه با تغييرات جسمي و روانشناختي است. آموزش زنان با تأكيد بر شناخت كافي خود و همسر از تغييرات دوران بارداري، موجب افزايش حمايت رواني آنها خواهد شد. لذا، هدف از پژوهش حاضر، تعيين تأثير دو روش مشاوره گروهي با حضور همسر و مراجعمحور، به شيوه شناختي-رفتاري در دوران بارداري، بر ارتقا سلامت روان پس از زايمان بود.
مواد و روشها: مطالعه حاضر يك كارآزمايي باليني ميباشد كه 60 زن باردار، طبق معيارهاي ورود به پژوهش، به روش تصادفي در سه گروه مشاوره گروهي با حضور همسر، مشاوره گروهي مراجعمحور و گروه كنترل، هر گروه n=20)) قرار گرفتند. جلسات مشاوره در گروههاي مداخله، طي سهماهه سوم، توسط محقق و با حضور روانشناس باليني مدعو بهصورت، هشت جلسه 90 دقيقهاي، هفتهاي يكبار به شيوه شناختي- رفتاري، انجام شد. گروه كنترل مراقبت روتين و يك جلسه مشاوره، پس از پايان پژوهش، پس از زايمان، دريافت كرد. ابزار جمعآوري داده، پرسشنامه اطلاعات دموگرافيك و مقياس استرس، افسردگي و اضطراب DASS21)) بود كه قبل از مداخله و روز 14 پس از زايمان در هر سه گروه تكميل شد. تجزيهوتحليل دادهها با استفاده از آزمونهاي آماري كولموگراف اسميرنوف، تي مستقل، تي زوجي، تحليل واريانس، آزمون آنواي يكطرفه انجام شد. سطح معناداري آزمون 0/05 در نظر گرفته شد.
يافتهها: نتايج پژوهش نشان داد ميانگين نمرههاي اضطراب، افسردگي و استرس پس از زايمان بين گروههاي مداخله و كنترل، تفاوت آماري معناداري داشتند ((p<0/001؛ هرچند كه كاهش ميانگين مؤلفههاي سلامت روان در گروه مشاوره با حضور همسر بيشتر بود؛ اما ازنظر تفاوت تأثير مداخله، دو روش مشاوره، اختلاف آماري معناداري مشاهده نشد (P>0/05).
نتيجهگيري: با توجه به يافتههاي پژوهش، انجام مشاوره گروهي، به شيوه شناختي- رفتاري در دوران بارداري تأثير مثبتي بر كاهش ميزان اضطراب، استرس و افسردگي پس از زايمان دارد. شناسايي بهموقع زنان با فاكتور خطر، طراحي مداخلات آموزشي و اقدامات مشاورهاي زودهنگام، ميتواند در افزايش سلامت روان مادران در دوران پس از زايمان مؤثر باشد.
چكيده لاتين :
Background & Aim: Pregnancy is a critical period with physical and psychological changes. Educating women by emphasizing that they and their husbands know enough about the changes during pregnancy will increase their psychological support. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effectiveness of group-counseling in the presence of spouse and client-oriented, using Cognitive - behavioral approach during pregnancy on promoting postpartum mental health.
Materials & Methods: The present study is a clinical trial that was performed on 60 pregnant women (40 in the intervention groups, 20 in the control group) who were randomly assigned to the group counseling in the presence of spouses, client-oriented group therapy and the control group( each group: n=20) according to the inclusion criteria. Cognitive–behavioral group counseling was performed by the midwife and under the supervision of a psychologist. The counseling was performed for the intervention group in eight sessions, each session lasting 90 min, once a week and during the third trimester. The control group received routine care and a counseling session. Data collection tools were demographic information questionnaire and Depression–Anxiety–Stress Scale 21 which were completed before the intervention, immediately after the intervention, and on the 14th day after delivery in both groups. Data analysis was performed using statistical tests, independent t-test, paired T-test, and ANOVA.
Results: The results of this study showed that the mean scores of stress, anxiety, and depression in the three groups in the post intervention stage in the intervention group were significantly reduced compared to the control group(p<0.001). However, in terms of the difference in the effect of the intervention, no statistically significant difference was observed between the two methods of counseling (p> 0.05).
Conclusion: According to the research findings, cognitive–behavioral group counseling can be effective as an approach in improving the symptoms of stress, anxiety, and postpartum depression. Early identification of women with risk factors, designing educational interventions and early counseling can be effective in increasing the mental health of mothers in the postpartum period.
عنوان نشريه :
مجله دانشكده پرستاري و مامايي اروميه