چكيده فارسي :
اگر به لغتنامه «آكسفورد» نگاه كنيم، كلمه «آمار» را بهعنوان شيوه يا علم جمعآوري و تجزيه و تحليل دادههاي عددي در مقياس بزرگ تعريف كرده است كه عمدتاً براي استنباط در مورد نسبتها در كل بر اساس نسبتهاي در جزء يا نمونه بهكار گرفته ميشود. اين تعريف درواقع بيان ديدگاهي است كه به آن ديدگاه «فراوانيگرا از آمار» ميگويند. در اين ديدگاه كه ديدگاه جزء بهكل نيز ناميده ميشود، براي شناسايي يك جامعه به بخشي از آن توجه ميكنند. به اين بخش كه طبق قاعدهاي خاص انتخاب ميشود، «نمونه» ميگويند. در مقابل اين ديدگاه از آمار ديدگاه ديگري وجود دارد كه به آن ديدگاه «بيزي» ميگويند. اين نامگذاري به افتخار توماس بيز (1761ـ 1701)، دانشمند و فيلسوف انگليسي انجام شده است. قضيه بيز كه بيترديد يكي از زيباترين قضيههاي عالم رياضي است، اساس ديدگاه بيزي را شكل ميدهد. در اين ديدگاه هم به نحوي از جزء براي كل استنباط ميشود، فقط با اين تفاوت كه از اطلاعات و دانش قبل از نمونهگيري استفاده ميشود. به عبارت ديگر، در ديدگاه فراوانيگرا، اساس تصميمگيري درباره كل (جامعه) فقط اطلاعات به دست آمده از جزء (نمونه) است، اما در ديدگاه بيزي فرض بر اين است كه شما قبل از نمونهگيري، اطلاعاتي (حتي مبهم) از جامعه داريد و سپس نمونه ميگيريد. حال با تركيب اين دو اطلاعات استنباط را در مورد جامعه انجام ميدهيد.