بررسي تطبيقي رمان ده سرخپوست كوچك و رمان الفباي مرگ از منظر روان شناسي جنايي

در اين مطالعه تطبيقي دو رمان ده سرخپوست كوچك از آگاتا كريستي و الفباي مرگ از مهرداد مراد را از منظر روان‌شناسي جنايي بررسي مي‌كنيم. داستان‌هاي پليسي كريستي، به دليل دقت، ظرافت و توانايي خاص اين نويسنده انگليسي در طراحي معماي جنايي و ترسيم روان‌شناسانه شخصيت قاتل، از ظرفيت مناسبي براي تحليل و بررسي‌هاي روان‌شناسانه و جرم‌شناسانه برخوردارند. رمان الفباي مرگ مهرداد مراد نيز داراي وجوه اشتراك و درونمايه‌اي تقريبا مشابه با ده سرخپوست كوچك است. در اين مقاله، با روشي توصيفي_تحليلي و با توجه به شرايط رواني بزهكار و بزهديده، به بررسي جرمشناسانه اين دو اثر ادبي جنايي مي‌پردازيم و تلاش مي‌كنيم با نگاهي روان‌شناسانه و با استناد به نظريه «فنون خنثي‌سازي» ديويد ماتزا و گرشام سايكز، كه از نظريه هاي مرتبط با روان‌شناسي جنايي هستند، به مطالعه در مورد علت‌شناسي ارتكاب جرم در هر دو بپردازيم. در انتها شخصيت‌هاي زن اصلي هر دو اثر را از لنز بزهديده شناسي و نيز بزهكاري مورد بررسي تحليلي قرار مي‌دهيم. يافته ‌هاي پژوهش بيان مي‌دارد كه دو نويسنده ژانر جنايي در يك موضوع تقريبا مشابه وجوه مختلفي از علت شناسي جرم و نيز خصوصيات بزهكار و بزهديده را مورد توجه قرار داده‌اند.