پديد آورندگان :
اصيليان، اشرف دانشگاه آزاد اسلامي واحد تربت حيدريه، تربت حيدريه، ايران , مؤمني مهموئي، حسين دانشگاه آزاد اسلامي واحد تربت حيدريه - گروه علوم تربيتي، تربت حيدريه، ايران , عجم، علي اكبر دانشگاه پيام نور - گروه علوم تربيتي، تهران، ايران
كليدواژه :
اختلال نارسايي توجه/ بيش فعالي , برنامه درسي مكمل , سازگار با مغز , عناصر برنامه درسي
چكيده فارسي :
زمينه و هدف: هدف پژوهش حاضر طراحي و اعتباريابي الگوي برنامه درسي مكمل سازگار با مغز كودكان و دانش آموزان
با اختلال نارسايي توجه/بيش فعالي بود.
روش: پژوهش آميخته، از نوع ا كتشافي است. بخش كيفي از تحليل اسنادي و محتواي كيفي و بخش كمي از روش
پژوهش پيمايشي استفاده شد. جامعه آماري كيفي، اسناد، پايگاه هاي اطلاعاتي، خبرگان برنامه ريزي درسي، روان شناسي،
علوم مغز و كمي، كارشناسان آموزش، مشاوره و معلمان مقطع ابتدايي مشهد بودند كه با نمونه گيري هدفمند و خوشه اي
چند مرحله اي انتخاب شدند. براي اعتباربخشي الگو از پرسشنامه ي محقق ساخته و مصاحبه ي نيمه ساختاريافته كه با
17 مصاحبه به اشباع رسيد، استفاده شد. روايي و پايايي داده ها با بررسي اعضا، روايي محتوايي و آلفاي كرانباخ تأييد
شد. اعتبارپذيري داده هاي مصاحبه ها با راهبرد كنترل با داده هاي اسناد علمي معتبر انجام گرفت و ويژگي هاي عناصر و
مؤلفه هاي برنامه درسي موردنظر شناسايي شد.
يافته ها: در اعتبارسنجي الگو، توافق متخصصان، 93 / 79 درصد برآورد شد. سطح معناداري بيشتر از 05 / 0 در نظر گرفته
شد. بنابراين، ويژگي ها و نيازهاي مغزي اين دانش آموزان در اولويت برنامه درسي مكمل قرار مي گيرد، محدوديت هاي زماني
حذف، حجم واحدهاي درسي، تكاليف و ارزيابي ها كاسته و روش هاي آموزشي كه فعاليت و تعامل بيشتري مي خواهند، در
قالب هايي متنوع و جذاب ارائه شوند.
نتيجه گيري: براي كاهش مشكلات دانش آموزان با اختلال نارسايي توجه/بيش فعالي، توجه به نقش عناصر برنامه
درسي مكمل مبتني بر مغز الزامي است. بر اساس نتايج سازمان دهي اهداف و محتوا براي دانش آموزان مورد نظر دستخوش
تغييراتي خواهد شد، تأ كيد بيشتري بر برخي از اهداف صورت گيرد و بر محتواي مهارت آموزي، تكاليف و ارزيابي ها در
قالب هايي جذاب و متنوع مانند نرم افزارها تأ كيد شود.
چكيده لاتين :
Background and Purpose: The aim of this study was to design and validate a complementary curriculum
model that is compatible with the brains of low attention and hyperactive students.
Materials and Methods: Mixed research is exploratory. The qualitative part used documentary analysis and
qualitative content and the quantitative part used survey research method. Qualitative statistical population,
documents, databases, experts in curriculum planning, psychology, brain and quantitative sciences, education
counseling and primary school teachers in Mashhad were selected by purposive sampling and multi-stage
clusters.To validate the model, a researcher-made questionnaire and a semi-structured interview were used,
which was saturated with 17 interviews. Data validity and reliability were confirmed by member review, content
validity and Cronbach’s alpha. The validity of the interviews was done with the strategy of controlling the interview
data with the data of valid scientific documents and the characteristics of the elements and components of the
desired curriculum were identified.
Results: In model validation, the agreement of experts was estimated to be 79.93%. Significance level was
considered more than 0.05.Therefore, the characteristics and brain needs of these students should be given
priority in the supplementary curriculum, elimination of time constraints, reduction of course units, assignments
and assessments, and teaching methods that require more activity and interaction should be presented in a
variety of attractive forma
Conclusion: To reduce the problems of Low attention and hyperactive students, special attention should be
paid to lesson planners to the role of brain-based complementary curriculum elements.Based on the results
of organizing the goals and content for the students in question, changes will be made, more emphasis will be
placed on some goals, and the content of skills training, assignments and assessments will be emphasized in
attractive and diverse formats such as software.
