كليدواژه :
ذات , حق , اكتناهناپذيري , شناخت خدا , غيب الغيوب , مقام لااسم و لارسم
چكيده فارسي :
ديدگاه رايج در معرفتشناسي عرفاني اين است كه ذات حق، معلوم احدي حتي براي كمّلين از اوليا نيز نيست؛ بلكه ذات، صرفاً متعلق شناخت خود حق قرار ميگيرد؛ چراكه ذات حق بما هو ذات در عرفان، بر خلاف «ذات در فلسفه و كلام» به معناي حقيقتي است كه ظهور و تجلي نداشته و وراي تجليات حقي و خلقي است؛ از سوي ديگر اين عدم اكتناه به معناي تعطيلي معرفت حق نيست و امكان معرفت الله، از محكمات متون عرفاست. بنابراين چالشي كه قابل طرح است، اين است كه با اكتناهناپذيري ذات حق، معرفت حق چگونه ممكن است. ديدگاه رايج معتقد است باب معرفت الله از طرق ديگر از قبيل شناخت اسما، صفات و ظهورات حق، مفتوح و ممكن است؛ به بيان ديگر متعلقِ معرفت، محبت و عبادت ما «وجه حق» است نه «ذات حق». برخي ديگر اما معتقدند معرفتِ ذات كاملاً منتفي نيست بلكه معرفت تفصيليِ ذات (اكتناه) ناممكن است نه معرفت اجمال. در اين پژوهش، ضمن ايضاح مفهومي «اكتناهناپذيري ذات حق»، به تبيين و تحليل ديدگاهي ميپردازيم كه بر اساس آن «معرفت اجمالي به ذات» را ممكن و مستند به برخي «نصوص و بعضاً اشارات متون عرفاني» مينمايد.