عنوان مقاله :
تحليل ساختار روايي داستانهاي كوتاه جمالزاده و اندرسن از ديدگاه نشانهمعناشناسي گفتماني
پديد آورندگان :
جمشيدي ، فاطمه دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال , كريمي فيروزجايي ، علي دانشگاه پيام نور مركز تهران - گروه زبانشناسي , چاوشيان ، شهره دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهرانشمال - گروه زبان و ادبيات انگليسي
كليدواژه :
داستان كوتاه , نشانهمعناشناسي , نظامهاي گفتماني , گرمس , جمالزاده , اندرسن
چكيده فارسي :
يكي از مراحل شناخت ويژگيهاي فكري، فرهنگي و عاطفي ملل صاحب فرهنگ و ادب، تطبيق آثار ادبي آنهاست. رويكرد نشانهمعناشناسي روايت از طريق برش متن ادبي به معنا دست مييابد و در اين فرايند معناسازي، نظامهاي گفتماني بهمنزلۀ عوامل اصلي گفتمان باعث شكلگيري روايت و ايجاد تغيير از وضعيتي به وضعيتي ديگر ميشود. اين پژوهش با استفاده از مدل نشانه معناشناسي گرمس به تحليل روايي داستانهاي ثواب يا گناه جمالزاده و ذرتكاري اندرسن از دو نويسندۀ ايراني و امريكايي و تبيين انواع نظامهاي گفتماني ميپردازد. سؤال اساسي اين پژوهش اين است كه نحوۀ شكلگيري فرايند روايي تغيير معنا چگونه است و مهمتر نظامهاي گفتماني دخيل در توليد معنا كداماند؟ نتايج حاكي است هردو نويسنده در پيكرۀ حاضر از انواع نظامهاي گفتماني روايت در داستان خود بهره گرفتهاند، اما نظامهاي گفتماني كنش و شوش بهمنزلۀ گفتمانهاي غالب در شكلگيري روايت نقش داشتهاند بهگونهاي كه روايت با گفتمان شوشي به گفتمان كنشي روي ميآورد و مجدداً به نظام گفتمان شوشي دگرديسي مييابد كه جنس آن از نوع زيباييشناختي و اسطورهاي است و ما با فرايند شكلگيري ارزشهاي والاي معنوي مواجه ميشويم و شخصيتهاي داستان حضور اسطورهاي خود را بر مخاطب هويدا ميسازند. اما آنچه به تفاوت مضامين دو داستان منجر ميشود نوع نگرش كنشگران و جهانبيني ارزشي در اين دو فرهنگ است؛ بهگونه اي كه در داستان ثواب يا گناه، كنشگر اصلي در قالب رمزگان مذهبي قصاص و آشتي با مرگ به جايگاه اسطوره اي ارتقا يافته است، اما در داستان ذرت كاري، كنشگران اصلي درقالب رمزگان نشانه اي بوم زيست، مرگ فرزند را در انتهاي روايت با رويآوردن به طبيعت و دستيابي به مقام اسطوره پيوند زدند.
عنوان نشريه :
جستارهاي زباني
عنوان نشريه :
جستارهاي زباني