شماره ركورد :
1256411
عنوان مقاله :
مفهوم وحدت وجود در مشرب فكري مولانا و لِف تالستوي
پديد آورندگان :
سيدآقايي رضايي ، مهنا دانشگاه مازندران - دانشكدۀ علوم انساني و اجتماعي - گروه آموزشي زبان روسي , بالو ، فرزاد دانشگاه مازندران - دانشكدۀ علوم انساني و اجتماعي - گروه زبان و ادبيات فارسي
از صفحه :
117
تا صفحه :
149
كليدواژه :
مولوي , تالستوي , عرفان , مثنوي , وحدت وجود
چكيده فارسي :
وحدت وجود يكي از مفاهيم بنيادين در عرفان نظري و عملي است و در سنت ما نمايندگان بزرگي چون ابن عربي و مولانا دارد. مولانا، عارف بزرگ قرن هفتم، در آثارش به گونه هاي مختلف و اغلب به‌صورت تمثيلي به طرح و تبيين اين مفهوم مي پردازد. چنين تفكري محدود به سنت اسلامي و ايراني نمي شود و در ميان اقوال و آثار انديشمندان و حكيمان و نويسندگان ديگر ملل هم مي توان رد پاي اين مفهوم را يافت كه با توجه به سنت فكري فرهنگي حاكم بر آنان از جلوه هاي متفاوتي برخوردار است. نويسنده و انديشمند مشهور روسي، لِف تالستوي، در جستجوهاي معنوي خود براي يافتن معناي زندگي، از حكمت ها، آيين ها و اديان مشرق زمين بهره ها گرفت. در اين ميان، يكي از موضوعاتي كه همچون رشته نخي نامرئي در تمام آثار تالستوي امتداد پيدا مي كند، مفهوم وحدت است. او در داستان «قزاق ها»، در رمان حماسي «جنگ و صلح»، در «مرگ ايوان ايليچ»، در حكايت هاي تعليمي، در مجموعۀ «راه زندگي» و ... به طرح ايدۀ وحدت وجود مي پردازد. در اين پژوهش بر آنيم به اين پرسش به‌طور عام پاسخ دهيم كه ديدگاه وحدت وجودگرايانۀ مولانا و تالستوي چگونه در آثارشان بازتاب يافته است؟ با بررسي هايي كه داشته ايم، اشارت هاي تالستوي دربارۀ مفهوم وحدت وجود اين قابليت و ظرفيت را دارند كه در پرتو  تلقي مولويانه از وحدت وجود  با روشي توصيفي-تطبيقي مورد بازخواني و بررسي قرار گيرند. از اين رو، ما در اين نوشتار با رويكرد ادبيات تطبيقي آمريكايي به طرح و شرح شباهت هاي موجود ميان انديشۀ مولانا و تالستوي دربارۀ مفهوم وحدت وجود مي پردازيم.
عنوان نشريه :
ادبيات عرفاني
عنوان نشريه :
ادبيات عرفاني
لينک به اين مدرک :
بازگشت