حق حيات در پرتو معناي حيات:امكان يا امتناع

Right to Life in the light of the Meaning of Life: Possible or Impossible

حق حيات اساس بهره‌مندي از ساير حقوق بشري است. سؤال اين است كه معناي حيات چه نقشي در شكل‌گيري اين حق بنيادين دارد؟ ادعاي نوشتار اين است كه در شكل‌گيري حق حيات، معناي حيات نقش ضروري دارد. معناي حيات انسان مبتني بر آگاهي و ارادة انسان است و انسان از اين حيث كه نسبت به معناي حيات واجد آگاهي و اراده استة داراي حق حيات است. حق حيات موجودات زنده فاقد اراده نسبت به معناي حيات، مانند كودكان، در دايرة ارادة ساير انسان‌ها و خداوند شناسايي مي‌شود. بهره‌مندي از حق حيات در پرتو معاني ارادي حيات، دايرة حق و تكليف را دچار تغيير خواهد كرد. با توجه به ابتناي حق حيات بر معاني ارادي حيات، توجه به معيار معناداري حيات ضرورت دارد. حق حيات زيستي و حق انتخاب معناي حيات، مي‌تواند به‌عنوان مقدمات ضروري حاكم بر معاني ارادي حيات، شناسايي شود. توجه به حق حيات در پرتو معناي حيات، واجد آثاري چند در حوزة جهانشمولي حق حيات، حق حيات كودك، حق حيات حيوانات و حق بر آزادي مذهب است.

The "right to life" is the base of taking advantage of all other human rights. According to the foundations of contemporary human rights, life has been considered equal to the biological life, and the meaning of life has no effect on getting benefits from the right to life. According to this thesis, awareness and knowledge about the meaning of life are the basis of forming the right to life, and the meaning of life is the essential part of the right to life. Depending on the way the meaning of life is formed, taking advantage of the right to life and determining its boundaries are different. For example, in the cases of children and or environments, the right to life is the result of others awareness about the meaning of their life. Contemporary human rights can preserve its own meaningful order besides other meaningful orders. Respecting the biological dimension of life as well as recognizing the right to choose could be considered as the dominant principles of the meaning of life