شماره ركورد :
1262274
عنوان مقاله :
بررسي تطبيقي شعر «پشتِ درياها»ي سهراب سپهري و شعر «شهر» كنستانتين كاوافي
عنوان به زبان ديگر :
A Comparative Study of Sohrab Sepehri’s “Posht e Darya” and Constantine Cavafy’s “The City”
پديد آورندگان :
ارشي، صادق دانشگاه پيام نور , تكرلي، علي دانشگاه بوعلي سينا، همدان، ايران
تعداد صفحه :
23
از صفحه :
88
از صفحه (ادامه) :
0
تا صفحه :
110
تا صفحه(ادامه) :
0
كليدواژه :
سهراب سپهري , كنستانتين كاوافي , شعر پشت دريا , آرمان‌شهر , شعر شهر , تفاوت‌ها و شباهت‌ها
چكيده فارسي :
احساسات انسان‌ها ـ در سراسر جهان ـ به صورت غم و شادي ظهور مي‌كند و اين خصيصه‌اي جهان‌شمول است. سهراب سپهري ـ آن‌چنان‌كه مي‌دانيم ـ در مجموعۀ «حجم سبز»، شعري نوستالوژيك به عنوان «پشت درياها» دارد. اين شعر در كلّيت خود، به يكي از شعر‌هاي شاعري يوناني به نام كنستانتين كاوافي، با عنوان «شهر» شباهت دارد. مقالۀ حاضر به روش تحليلي با رويكرد توصيفي، كوشيده است تا در راستاي مقايسۀ اين دو اثر با رسم جدول و سيزده بند تجزيه و تحليل، به شباهت‌ها و تفاوت‌هاي آن‌ دو شعر بپردازد و نيز به پرسش تأثيرپذيري يكي از ديگري نيز پاسخ درست احتمالي بدهد. بررسي‌هاي پژوهش حاضر نشان از اين دارد كه كاوافي پيش از سروده شدن شعر سهراب شعر خويش را سروده بوده و البته سهراب بعدها و احتمالاً بعد از خواندن شعر كاوافي شعر خويش را سروده است. شعر سهراب، سرشار از اميد و خوش‌خيالي است در حالي كه شعر كاوافي سرشار از نااميدي است. شعر سهراب بلند و معنوي، در حالي كه شعر كاوافي كوتاه و دنيوي است. در شعر سهراب نااميديِ مقطعي، منجر به رفتن مي‌شود در حالي‌كه نااميدي كاوافي منجر به ماندن و پيري و... مي‌شود. برخلاف سهراب كه به شهر آن‌سوي دريا اميدوار است، كاوافي هرگز به آن اعتقادي ندارد. در شعر سهراب صحبت از «منِ» شاعر و در شعر كاوافي سخن از «تو»يِ مخاطب است. توصيفات شعر سهراب بسيار زياد است در حالي‌كه در شعر كاوافي توصيف بسيار كمي را شاهد هستيم. بر خلاف تفكّر دنيوي كاوافي، تفكّر سهراب در اين شعر عارفانه است. سهراب با اظهار غربت خود، خاطرۀ بهشت را يادآور مي‌شود درحالي‌كه غربت كاوافي ناشي از زندگي دنيوي اوست. سهراب از تعلّقات دنيوي قطع اميد مي‌كند امّا كاوافي از زندگي قطع اميد مي‌كند. برخلاف فضاي تيره و نااميدكنندۀ شعر كاوافي، فضا و واژگان شعر سهراب اميدواركننده است. شعر سهراب با زباني شاعرانه و ابهام‌آميز سخن مي‌گويد و شعر كاوافي داراي زباني عاميانه و صريح است.
چكيده لاتين :
Human emotions universally manifest themselves in the forms of happiness and sadness. Sohran Sepehri has a poem named “Posht e Darya” in his work “Hajm e Sabz”. This poem has a resemblance to one of Constantine Cavafy’s poems named “The City”. This study takes a descriptive and analytic approach in comparing these two poems and finding their similarities and differences. In addition, this study aims to investigate which of the two poets was probably influenced by the other in writing his poem. The findings show that Cavafy wrote his poem before Sohrab Sepehri, and Sohrb was probably influenced by Cavafy when writing his poem, Posht e Daray. Sohrab’s poem is full of hope while Cavafy’s poem is full of hopelessness. Sohrab’s poem is long and spiritual while Cavafy’s poem is short and wordly. In Shorab’s poem, temporary hopelessness leads to departure; however, hopelessness in Cavafy’s poem leads to settling, growing old, etc… Contrary to Sohrab’s hope in his poem, Cavafy does not believe in hope in his poem, The City. Sohrab speaks of loneliness to remember paradise while Cavafy’s loneliness is the result of his worldly life. Contrary to the dark and frustrating atmosphere of the city, the atmosphere and wording of Posht e Darya is full of hope. The language of Sohrab’s poem is poetic and ambiguous while the language of Cavafy’s poem is colloquial and explicit.
سال انتشار :
1400
عنوان نشريه :
جستارنامه ادبيات تطبيقي
فايل PDF :
8574757
لينک به اين مدرک :
بازگشت