چكيده فارسي :
براي ميانسالان شهرهاي بزرگ و كودكان شهرها و روستاهاي ايران «كوچه»، مظهر زندگي اجتماعي آنهاست. از اول صبح تا غروب آفتاب كوچه محل گردهمايي و بازيهاي كودكانه بود. بعداً كه بزرگتر شدند، با بچههاي كوچه به اطراف هم سرك ميكشيدند. كوچه فضاي تجربهاي مشترك، توليد خاطرههاي جمعي، پيوندهاي دوستانه و ازدواج بود. بزرگترها نيز در كوچه ملاقات ميكردند. زنها گاهي كوچه را فضاي مشترك ميان خانۀ خود با همسايگان ميپنداشتند و امور خانه را مشتركاً در كوچه انجام ميدادند. ساخت و نگهداري كوچه با ساكنان بود، حتي نام كوچه نيز تابع آنها بود. موزائيك حياط در برابر خانه، تا محور كوچه ادامه پيدا ميكرد و فرش كوچه به چهلتكهاي بدل ميشد كه هر خانه سهمي در آن داشت. درختي اگر در كوچه بود، مشخص بود كه متعلق به چه كسي است و نگهداري آن بر عهدۀ او بود. حريم كوچه براي غريبهها محدوديت داشت. كوچه اگر بنبست بود، ورود به آن با پرسش ساكنان روبرو ميشد كه چه ميخواهيد؟ و اگر در رو داشت، تا زماني كه عابر در حال حركت بود، زير نظر اهالي بود تا آنكه از قلمرو آنان خارج شود. كوچه محل مكث و زندگي جمعي بود؛ زندگي پر از تعاملات اجتماعي و عاطفي. مراقبت عمومي از كودكاني كه در كوچه بازي ميكردند براساس يك قانون نانوشته بر عهدۀ ساكنان بود و همه در برابر جريان زندگي كوچه مسئول بودند. كوچه جغرافيايي بود كه دموكراسي ساكنان را به بهترين وجه در زندگي گروهي آنها جاري ميكرد. كوچه نماد دموكراسي مشاركتي در مقابل دموكراسي نمايندگي بود كه رابطهاي عميق و تأثيرگذار نه ميان وكيل و موكل به بار ميآورد و نه ميان موكلان با هم. دموكراسي مبتني بر كوچه، نهادينه كردن مشاركتي اجتماعي و فعال بود براساس فضا. فضا در اين رابطه، نه ظرف وقوع رويداد، كه عامل و شتابدهندۀ آن بود. فضاي كوچه با سازماندهي خاصي كه به ساكنان و نيازهاي زندگي روزانۀ آنها ميداد، همچون قرارداد اجتماعي عمل ميكرد كه روابط ميان انسانها را تنظيم ميكرد. علاوه بر آن، با فضاي صورت خود بروز تجربههاي مشترك و جاري ساختن زندگي جمعي را هدايت ميكرد. كوچه همچنان كه از اسم آن برميآيد، «كوي+چه»، مكان زندگي جمعي تلقي ميشد. فهم ساكنان كوچه از كالبد رويدادها و كاركرد آنها، يك منظر تمام عيار است. منظري كه با كالبد پديد ميآيد و با فعاليت و رويدادهايي كه تجربه ميكند، به صورتي خاص ادراك ميشود. چنين فهمي از كوچه به ساكنان آن اختصاص دارد. كوچهها براي عابران گذرگاههايي هستند با نشانههاي متنوع؛ براي ساكنان آنها اما، هر كوچه منظري است كه در درون خود فضاهاي بيشماري مبتني بر خاطرۀ جمعي آنها را حمل ميكند. بزرگترين خسارت شهرهاي امروز، از ميان بردن كوچه به عنوان مفصل ارتباط ميان قلمروي خاصي از سكونت همسايگي است. اين قلمرو و ابزار فهم آن كه كوچه بوده است، در شهرهاي مدرن با غلبۀ كاركردهاي چهارگانه به فراموشي سپرده شده است. از آن پس اجتماعات محلي و به تبع آن مشاركت شهروندان در تعيين رفتار زندگي شهري نيز رو به فراموشي گذارد. عكس روي جلد اثر جناب آقاي «علي جعفري ندوشن» عكاس هنرمند از يكي از كوچههاي ندوشن است كه به زيبايي تصويري از زندگي چندلايۀ كوچه را حتي در بافتهاي قديمي و فرسودۀ آن كه همچنان حيات دارد، بازنمايي كرده است. از لطف ايشان براي اهداي اين عكس براي روي جلد اين شماره نشريۀ منظر، سپاسگزاريم.