عنوان مقاله :
بازتاب طرحوارههايِ تصوري مفهومسازِ مرگ و بيماري در رمان لا طريق إلى الجنه اثر حسن داوود
پديد آورندگان :
فتحي ايرانشاهي ، طيبه دانشگاه لرستان - دانشكده ادبيات وعلوم انساني - گروه زبان و ادبيات عربي , ميرزايي الحسيني ، محمود دانشگاه لرستان - گروه زبان و ادبيات عربي , پورابراهيم ، شيرين دانشگاه پيام نور مركز تهران - دانشكده ادبيات فارسي وزبانهاي خارجي - گروه زبانشناسي
كليدواژه :
زبانشناسي شناختي , طرحوارههاي تصوري , مرگ , حسن داوود , لا طريق إلي الجنه
چكيده فارسي :
زبانشناس ي شناختي، اين نگرش وجود دارد كه زبان و از جمله زبان ادبي، نمود و تجليگاه ساختارهاي مفهومي نظير استعاره، مجاز و طرحواره هاي تصوري موجود در ذهن بشر است.مرگ براي تمام جانداران و نيز انسان پديدهاي محتوم است و در ذهن بشر تصوري مبهم دارد. انسان بهواسطۀ تفكر و خيال، نگرش و برداشت خاصي نسبت به اين مفهوم دارد. مفهوم بيماري نيز در تعاملي تنگاتنگ با مفهوم مرگ و داراي رابطهاي علّي معلولي با آن است. در زبانشناسي شناختي اين عقيده وجود دارد كه زبان و از جمله زبان ادبي، نمود و تجليگاه ساختارهاي مفهومي نظير استعاره، مجاز و طرحوارههاي تصوري موجود در ذهن بشر است. در نوشتار حاضر تلاش بر آن است كه با استفاده از روش توصيفي تحليلي و در چارچوب نظريه معنيشناسي شناختي به بررسي مفهومسازي مرگ و بيماري، با استفاده از كاركرد طرحوارههاي تصوري در رمان لا طريق إلي الجنه (برنده جايزه نجيب محفوظ در سال 2015م) اثر حسن داوود، نويسنده لبناني پرداخته شود. نتايج تحقيق نشان ميدهد كه نويسنده از سه طرحوارۀ حجمي، حركتي و نيرو براي مرگ و بيماري و همچنين طرحواره مقدار براي بيماري و طرحواره نزديكي براي مرگ بهره برده است. همچنين طرحوارههاي حوزۀ مرگ و بيماري، اساس استعارههاي مفهومي مشتركي چون «مرگ و بيماري گياه هستند»، «مرگ و بيماري جاندار هستند»، «مرگ و بيماري مكان هستند» و... را بنا مينهند. نگرش منفي نويسنده به دو حوزه مرگ و بيماري در اين رمان، از طريق اين طرحوارهها و استعارهها قابل دسترسي است.