اثرات شاخص اقتصاد دانش بنيان بر رشد اقتصاد كشورهاي اسلامي ( مدل آزمون بارو سالاي مارتين)

اقتصاد دانش بنيان به دليل تأكيد بر مؤلفـه دانـش در مـسا ئل و امـور اقتـصادي اهميتي مضاعف يافته است. در اين مقاله تلاش شده است؛ تا با تبيين تئوريك و طراحي يك مدل و با استفاده از روش هاي اقتصادسنجي به بررسي تاثير اقتصاد دانش بنيان بر رشد اقتصادي كشورهاي اسلامي (آزمون مدل بارو سالاي مارتين) پرداخته مي شود به‌گونه‌اي كه تأثير تجربي اين ارتباط مورد تجزيه‌وتحليل قرار گيرد.جامعه آماري مورد مطالعه اين پژوهش شامل كشورهاي اسلامي و چندمذهبي (بخش كثيري  از جمعيت مسلمان هستند) مي باشد. بر اساس دسترس بودن اطلاعات كشورهاي مورد مطالعه شامل؛ آذربايجان، ارودن، ازبكستان، اندونزي، ايران، پاكستان، تاجيكستان، تركيه، تونس، سودان، قرقيزستان، قزاقستان، لبنان، مصر، هند مي باشد.قلمرو زماني تحقيق در بازه 2009 الي 2019 مي باشد. براي جمع‌آوري آمار و اطلاعات كمي مورد نياز از جداول آماري و بانك‌هاي اطلاعاتي جهاني و صندوق بين المللي پول  و ازمدل اقتصادي سنجي پانل خودرگرسيوني ساختاري استفاده شده است. با استفاده آزمون فيشر و آزمون هم انباشتگي جوهانسن  ايستايي و روابط بلند مدت متغيرها مورد بررسي قرار گرفت نشان داده شد همه متغيرها در سطح صفر و بر اساس نتايج آمارهاثرو حداكثر مقدار ويژه پنج رابطه بلند مدّت در سطح  0.95بين متغيرها وجود دارد. در ادامه با استفاده تحليل شوك ها و تجزيه واريانس نشان داده شد كه شاخص اقتصاد دانش بنيان بر رشد اقتصاد كشورهاي اسلامي تأثير گذار مي باشند.