بررسي ميزان آشنايي و بكارگيري تدريس معكوس در اعضاي هيأت علمي دانشگاه شاهد

Assessing the level of familiarity and application of flipped teaching in the faculty members of Shahed University

مقدمه: يكي از روش هاي نوين تدريس، رويكرد تدريس معكوس است. باتوجه به تغيير استانداردهاي اموزش عالي و لزوم روي اوردن به رويكرد هاي نوين تدريس آگاهي اساتيد و اعضاي هيات علمي از راهبردهاي نوين تدريس، لازمة توليد روش و الگوي متناسب تدريس هر موضوع است. روش: اين پژوهش با روش تحقيق توصيفي- پيماشي- از نوع كاربردي- به دنبال بررسي ميزان اشنايي و بكارگيري اعضاي هيات علمي د از رويكرد تدريس معكوس است. جامعه پژوهش، كليه اساتيد هيات علمي دانشگاه شاهد(330نفر) تشكيل ميدادند. براي تعيين حجم نمونه از جدول مورگان استفاده و تعداد 271 نفر با استفاده از روش نمونه گيري طبقه‌اي به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوري اطلاعات، آزمون محقق ساخته سنجش ميزان آشنايي اعضاء هيأت علمي با تدريس معكوس و فرم چك ليست مشاهده عملكرد اساتيد در استفاده از تدريس معكوس در فرايند تدريس بود. براي تجزيه و تحليل داده‌ها از شيوه هاي آمار توصيفي و آمار استنباطي از قبيل تحليل واريانس يك طرفه، آزمون يومان ويتني و همچنين آزمون كروسكال- واليس استفاده شد. نتايج: نتايج پژوهش نشان داد: ميزان آشنايي و بكارگيري اعضاي هيات علمي از تدريس معكوس در فرايند تدريس در سطح خيلي خوب بود. بيشترين كاربرد تدريس معكوس اعضاي هيات علمي مربوط به مولفه ايجاد و گسترش تعاملات پويا (با 54/19 درصد) و كمترين كاربرد مربوط به مولفه توسعه رويكرد مهارت‌محوري (با 61/16 درصد) بوده است. بين ميزان آشنايي از تدريس معكوس و به كارگيري آن در فرايند تدريس بر حسب متغيرهايي چون جنسيت، مرتبه علمي، رشته تحصيلي، سابقه تدريس در ميان اعضاي هيات علمي تفاوت معناداري وجود دارد. نتيجه گيري: با توجه به نتايج تحقيق، برگزاري كارگاه هاي آشنايي با تدريس معكوس و تاكيد بر كاربردهاي مولفه هاي كمتر تاكيد شده تدريس معكوس ميتواند برخي از محدوديتهــا و تنگناهاي نظام آموزشــي، از جمله كمبود زمان آموزش را مرتفع نمود.

Introduction: Flipped teaching approach is one of the new teaching methods. Due to the change in higher education standards and the need to turn to new teaching approaches, professors and faculty members are aware of new teaching strategies, it is necessary to produce a suitable teaching method and pattern for each subject. Method: This research method is descriptive-survey-applied. this research seeks to examine the level of familiarity and employment of faculty members from the flipped teaching approach. The study population consisted of all faculty members of Shahed University (330 people). Morgan table was used to determine the sample size, and 271 people were selected as the sample using stratified sampling method. The data collection tool was a researcher-made questionnaire to assess the familiarity of faculty members with flipped teaching and a checklist form to observe the performance of professors in using flipped teaching in the teaching process. Data were analyzed using descriptive and inferential statistics such as one-way analysis of variance, Yuman-Whitney test and Kruskal-Wallis test. Results: The results showed: 1. The level of familiarity and employment of faculty members of flipped teaching in the teaching process was at a very good level. 2. The most use of flipped teaching by faculty members was related to the component of creating and expanding dynamic interactions (with 19.54%) and the least use was related to the component of developing a skills-based approach (with 16.61%). 3.There is a significant difference between the level of familiarity with flipped teaching and its application in the teaching process in terms of variables such as gender, academic rank, field of study, teaching experience among faculty members. Conclusion: According to the research results, holding workshops on flipped teaching and emphasizing the applications of less emphasized components of flipped teaching can overcome some of the limitations and constraints of the educational system, including lack of teaching time.