پديد آورندگان :
مظفر، محمد دانشگاه فرهنگيان قم - گروه علوم تربيتي پرديس طالقاني، قم، ايران , سجادي، مهدي دانشگاه تربيت مدرس - گروه فلسفه تعليم و تربيت، تهران، ايران , باقري نوع پرست، خسرو دانشگاه تهران - گروه فلسفه تعليم و تربيت، تهران، ايران , صادق زاده قمصري، عليرضا دانشگاه تربيت مدرس - گروه فلسفه تعليم و تربيت، تهران، ايران
كليدواژه :
شك , شك روشي دكارت , شك پست‌مدرن فوكو , نو مفهوم‌پردازي شك دكارت , اصول يادهي-يادگيري شك دكارت
چكيده فارسي :
مقدمه: شك، از سويي فرصتي براي تغيير، نقادي و سيالي و از سويي تهديد، تقابل و جزيره گرايي نظام تربيتي است چرا كه آراي شك گرايان، همواره در دو سوي جزم و فراگير آسيب و مشكلات مضاعفي براي نظام هاي تربيتي بوجودآورده اند و اين عوامل موجب غفلت و دوري از شك بوده است، حال آنكه شك، فرصت ذي قيمتي براي نظام تربيتي است و اين امر در ضرورت بازسازي و تعديل نحله هاي جزم و فراگير نهفته است.
روش: براي اين منظور، اين پژوهش به تعديل شك جزم و استنتاج اصول ياددهي-يادگيري از مباني نو مفهوم‌پردازي آن در نظام تربيتي پرداخته است. براي دستيابي به اين هدف به توصيف ويژگي هاي شك هاي دكارت و پست مدرن فوكو، نقد بيروني شك دكارت از طريق شك فوكو، استنباط مباني و استنتاج اصول نومفهوم پردازي شك دكارت پرداخته است.
نتايج: يافته‌هاي حاكي از آن است كه ويژگي هاي شك دكارت در معرفت و متعاقب آن در اصول ياددهي-يادگيري به صورت خطي، سوژه گرايي، خطا زدايي ناپيوسته، با معيارهاي پيشيني و پسيني به صورت قطعي و منسجم براي دست يابي به اهداف غايي و كلي است، اما با توجه به اهميت شك دكارت در تعديل استدلال هاي شك گرايانه سنتي، قاعده مندي، قواعد كلي و قطعي، اين شك مورد نقد شك پست مدرن فوكو است. نقدهاي وارده از ويژگي‌هاي شك فوكو موجب استنباط مباني اي چون؛ اعتدال فعاليت ها، موقعيت گرايي، شبكه ارتباطي و سلطه‌زدايي براي بازسازي شك دكارتي فراهم آورد و از مباني فوق، اصول ياددهي-يادگيري درهم تنيدگي نظر و عمل، ساختارگرايي دوره اي هدفمند، امتزاج و افق گرايي نو، ارتباط گرايي سازنده، شك ورزي پژوهشي و خطا زدايي كيفي استنتاج گرديد.
بحث و نتيجه گيري: عمل فوق از سويي موجب تعديل شك جزم براي مباني و اصول ياددهي-يادگيري گرديده و از سويي ديگر موجب رفع خلأ، بسط و تقويت شك دكارتي براي نظام تربيتي را به وجودآورده است.
چكيده لاتين :
Introduction: Doubt is an opportunity for change, criticism, and fluidity on the one hand, and on the other hand, it is a threat, confrontation, and islandism of the educational system because skeptics' opinions have always caused additional damage and problems for educational systems on both dogmatic and pervasive sides. These factors have led to negligence and avoidance of doubt. Whereas doubt is a valuable opportunity for the educational system, and this lies in the need to rebuild and moderate dogmatic and pervasive schools.
Method: For this purpose, this study has been aimed at modifying the skepticism and inferring the principles of teaching-learning from the new foundations of its conceptualization in the educational system. To achieve this goal, the characteristics of Descartes' skepticism and Foucault's postmodernism, the external critique of Descartes' skepticism through Foucault's skepticism, the inference of the principles, and the inference of the neo-conceptual principles of Descartes' skepticism are described.
Results: Findings indicate that the characteristics of Descartes' skepticism in knowledge and consequently in the principles of teaching-learning are linear, subjectivism, discontinuous debugging, with a priori and a posteriori criteria are definite and coherent to achieve the ultimate and general goals. But given the importance of Descartes' skepticism in modifying traditional skeptical arguments, regularity, general and definite rules, this skepticism is criticized by Foucault's postmodern skepticism; and from the above principles, the entanglement of thought and action, purposeful periodic structuralism, mixing and new horizontalism, constructive communicationism, research skepticism, and qualitative debugging were deduced.
Discussion and Conclusion: The above action, on the other hand, has moderated dogmatic doubts about the basics and principles of teaching-learning and on the other hand, it has eliminated the vacuity, expanded and strengthened the Cartesian doubt for the educational system.
