شماره ركورد :
1269700
عنوان مقاله :
بررسي تطبيقي متن «مردي كه ديگر نخنديد» اثر ويليام موريس و داستان "گنبدسياه" از هفت پيكرنظامي‌ براساس نظريه بينامتنيت ژوليا كريستوا
عنوان به زبان ديگر :
A Comparative Study of William Morris’ "The Man Who Never Laughed Again" and Nizami Ganjavi’s “The Black Dome” in Haft Peykar based on Julia Kristeva’s theory of Intertextuality
پديد آورندگان :
رحمتي فرد، طاهره دانشگاه آزاد اسلامي واحد بروجرد - گروه زبان و ادبيات فارسي، بروجرد، ايران , عزيزي، ناهيد دانشگاه آزاد اسلامي واحد بروجرد - گروه زبان و ادبيات فارسي، بروجرد، ايران , ساكي، محمدرضا دانشگاه آزاد اسلامي واحد بروجرد - گروه زبان و ادبيات فارسي، بروجرد، ايران , زرين جويي، بهمن دانشگاه آزاد اسلامي واحد بروجرد - گروه زبان و ادبيات انگليسي، بروجرد، ايران
تعداد صفحه :
24
از صفحه :
28
از صفحه (ادامه) :
0
تا صفحه :
51
تا صفحه(ادامه) :
0
كليدواژه :
ادبيات تطبيقي , نظامي گنجوي , هفت پيكر , ويليام موريس , مردي كه ديگر نخنديد , ژوليا كريستوا
چكيده فارسي :
فرهنگ، ادبيّات و افسانه‌هاي مشرق زمين، از ديرباز مورد توجّه مستشرقان و پژوهشگران غربي بوده، يكي از اين علاقمندان به شعر و ادب فارسي، ويليام موريس انگليسي است كه ضمن آشنايي با فرهنگ غني ايران و ادبيّات فارسي، كتاب مردي كه ديگر نخنديد را به پيروي از گنبد سياه، در منظومه هفت پيكر نظامي گنجه اي پديد آورد. وي مي‌كوشيد تا شخصيت، فضاي داستان، نمادها، رنگ، لباس و ساير عناصر داستان با هفت پيكر سازگاري داشته باشد. منظومه‌ي هفت پيكر يا هفت گنبد، يكي از آثار غنايي نظامي كه تحّول روحي بهرام پادشاه ايران را به صورت نمادين گزارش كرده است. بهرام، هفت شهدخت از هفت كشور خواستگاري كرده، آنان را بانوان هفت كاخ با شكوه گردانيد و هر شب ميهمان يكي از آنان مي‌شد تا با شنيدن قصّه‌اي وقت گذراني و شادخواري كند. سرانجام در پايان هفته كه ميهمان گنبد سياه بود دُرسَتي شاهدخت ايراني قصه اي از فرهنگ ايران زمين نقل كرد كه بهرام را متحول نمود. اين پژوهش مانند ديگر جُستارهاي علوم انساني به روش تحليل محتوا و با استفاده از اسناد و منابع معتبركتابخانه‌اي، اثرپذيري و منظومه ويليام موريس را از گنبد سياه نظامي مورد بررسي قرارداده و به اين نتيجه دست يافته است كه اثر ويليام موريس از نظر ساختار و محتوا همچون نهالي با طراوت و در سايه سار درخت تناور هفت پيكر نظامي باليده، سپس در گلستان شعر و ادب اروپا به بار نشسته است.
چكيده لاتين :
The Oriental culture, literature and myths have long been the focus of Orientalists and Western scholars. William Morris is a British poet who was interested in Persian poetry and literature. He was familiar with Persian culture and literature, and wrote “The Man Who Never Laughed Again” based on “The Black Dome” in Nizami Ganjavi’s Haft Peykar. He imitated the character, atmosphere of the story, the symbols, the colors, the costumes and other elements of the story from Haft Peykar. Haft Peykar or Haft Gonbad is one of Nizami’s lyrical poems that symbolically portrays the spiritual transformation of King Bahram of Iran. Bahram proposed to marry seven princesses from seven countries, and made them the first ladies of the seven palaces. He was the guest of one of them every night to spend time and rejoice when he heard stories. Finally, at the end of the week, when he was the guest of the Black Dome, Dorsati the Persian princess told a story about the Persian culture that influenced Bahram. This research, like other researches, has examined the impact of Nizami’s “The Black Dome” on William Morris’ work through the analysis of the content of the texts. It is based on library studies. In conclusion, this research is going to prove that William Morris’ work in terms of structure and content, like a refreshing seedling, is originated under the shade of the thick tree of Haft Peykar, then it has borne fruit in European literature.
سال انتشار :
1400
عنوان نشريه :
پژوهش هاي ادبيات تطبيقي
فايل PDF :
8585589
لينک به اين مدرک :
بازگشت